سردار شهيد معظم علي سليمانپور فرمانده گردان حضرت رسول بانه
شهيد علي سليمانپور (1364- 1324 ه.ش)
شهيد علي سليمانپور در سال 1324 در روستاي خشكدره جزو دهستان مركزي بانه به دنيا آمد. به علت فقر مالي و عدم برخورداري از امكانات تحصيلي به مدرسه نرفت و مجبور شد كه در كنار پدر به كارهاي كشاورزي و دامداري مشغول شود. در سال 1344 ازدواج كرد كه ثمرهي اين پيوند 5 فرزند دختر و 3 فرزند پسر ميباشد. تا چند ماه بعد از ازدواج در روستاي زادگاه خود ماند، اما بعد از اينكه تشكيل خانواده داد به شهرستان بانه مهاجرت كرد و به كارگري پرداخت. در آنجا بود كه با شكوهي انقلاب همراه شد و به جمع عاشقان حضرت امام(ره) پيوست. در پي پيروزي شكوهمندانهي انقلاب اسلامي و تشكيل سازمان پيشمرگان مسلمان كرد شاخهي بانه جزو اولين افرادي بود كه به عضويت آن سازمان درآمد. در سال 1359 به گروه ضربت راه يافت و در اولين پاكسازي منطقه بانه و سردشت شركت كرد. بعد از مدتي مسئول گروهان كوخان شد. در سال 1363 جانشيني گردان حضرت رسول(ص) سپاه بانه را پذيرفت و به دنبال لياقت و شايستگي بسياري كه از خود نشان داد به عنوان فرمانده آن گردان انتخاب شد. در تاريخ 28/12/64 مأموريت يافت كه به روستاهاي اطراف بانه برود و آنها را مورد گشت و شناسايي قرار دهد. او نيز بلافاصله نيروهاي تحت امر خود را آماده كرد و صبح همان روز به راه افتاد آنها وقتي كه به مكاني در نزديكي روستاي سالوك بانه رسيدند مستقر شدند. اما هنوز اندكي از استقرار آنها نگذشته بود كه نيروهاي ضد انقلاب از پشت درختان و گياهان انبوه به آنها حمله كردند و آنها را مورد محاصره قرار دادند. شهيد سليمانپور هنگامي كه اوضاع را بحراني ديد به تقويت روحيهي بچهها پرداخت و دستور داد كه حالت دفاعي خود را همچنان ادامه دهند. در اين هنگام شهيد سليمانپور همراه چند نفر از همرزمان خود به سوي يكي از ارتفاعات اطراف كه از نظر نظامي موقعيت خاصي داشت رفت اما در ميانهي راه مورد اصبابت تير نيروهاي ضد انقلاب قرار گرفت و به شهادت رسيد. پيكر مطهر شهيد سليمانپور يك روز در آنجا ماند. فرداي آن روز نيروهاي خودي به آنجا حمله كردند و بعد از پاكسازي منطقه، جنازهي شهيد سليمانپور را به شهرستان بانه انتقال دادند. نيروهاي ضدانقلاب وقتي كه جنازهي او را شناسايي نمودند، آن را با سرنيزه تكه تكه كرده بودند. مزار مطهر شهيد در گلزار شهداي شهرستان بانه ميباشد.
سيري در خصوصيات شهيد:
شهيد علي سليمانپور چهرهاي شكسته و رنجور داشت؛ رنجوري چهرهي او نشان ميداد كه در نهايت فقر و محروميت رشد كرده است. زندگي سرشار از ملالت روستايي شخصيت خاصي به او بخشيده بود؛ سادگي، صداقت، مهرباني، خوشرويي و حسن نيت ميراثي بود كه از روستا به ارث برده بود. آنچنان محبوب و دوست داشتني بود كه وقتي عصباني هم ميشد هيچ كس حرفهاي او را به دل نميگرفت و از گفتههاي او احساس ناراحتي نميكرد. در هنگام عصبانيت چهرهي او دگرگون نميشد و همان شادابي و جذابيت گذشته خود را حفظ ميكرد. به اندازهاي صابر و مقاوم بود كه اگر مشكل سختي هم براي او پيش ميآمد با حوصله و درايت نسبت به حل آن اقدام ميكرد و هرگز مهرباني و رأفت قلب خود را از دست نميداد. او جداي از اينكه يك فرمانده نظامي باشد يك آمر به معروف هم به شمار ميرفت؛ شيريني زندگي را در راهنمايي و ارشاد ديگران ميدانست؛ به نيروهاي خود ياد ميداد كه چگونه با ديگران برخورد نمايند؛ براي آنها توجيه ميكرد كه اين چند روزهي دنيا ارزش آن را ندارد كه دل كسي را برنجانند و يا شخصي را مورد ظلم قرار دهند. روي مسايل ديني بسيار تأكيد داشت؛ در سختترين شرايط حتي در بطن درگيريها هم نماز خود را ميخواند؛ در بعضي از عملياتها با زبان روزه شركت ميكرد و بعد از عمليات معلوم ميشد كه او روزه بوده است. اگر از بقيهي خصايص او چشم بپوشيم حتماً بايد شجاعت او را بگوييم؛ شجاعت و صلابت شهيد سليمانپور مثال زدني بود؛ به محض اينكه اسمي از درگيري ميشنيد فوراً آماده ميشد؛ در جنگهاي چريكي مهارت خاصي داشت؛ در سختترين و خطرناكترين موقعيتها عقبنشيني نميكرد و بر شدت مقاومت خود ميافزود؛ تا اينكه حلقهي محاصره را ميشكست و نيروهاي دشمن را فراري ميداد. او در درگيريها تا آخرين گلوله ميجنگيد و هنگامي كه گلولههاي او تمام ميشد سنگ برميداشت و با سنگ به مصاف دشمن ميرفت. شهيد سليمانپور در تمام درگيريها به عنوان يك فرمانده لايق به كليهي نيروهاي خود سر ميزد و براي آنها مهمات و ساير وسايل مورد نياز ميبرد. به دليل مهارت و تدابير خاص جنگي، وجود او در سپاه بسيار حايز اهميت بود؛ با حركتهاي رو به جلو و جابهجايي سريع خود، روحيهي بچهها را تقويت ميكرد. بيش از اندازه ساده و خاكي بود؛ با نيروهاي خود غذا ميخورد و هيچگاه خود را از آنها جدا نميدانست.