شهید ابراهیم مرادی در سال ۱۳۳۴ در روستای گرگه‌ای از توابع شهرستان سروآباد به دنیا آمد. با توجه به اینکه در روستای گرگه‌ای هیچ مکانی به عنوان مدرسه وجود نداشت و از طرف دیگر، چون خانواده او از ضعف بنیه‌ی مالی رنج می‌بردند نتوانست به مدرسه برود و در مکتب خانه‌ی روستا در محضر امام جماعت آنجا به فراگیری قرآن کریم و بعضی از کتاب‌های دینی پرداخت.

ابراهيم مرادي فرمانده شهيدي از شهداي رمضان سروآباد

شهید ابراهیم مرادی در سال ۱۳۳۴ در روستای گرگه‌ای از توابع شهرستان سروآباد به دنیا آمد. با توجه به اینکه در روستای گرگه‌ای هیچ مکانی به عنوان مدرسه وجود نداشت و از طرف دیگر، چون خانواده او از ضعف بنیه‌ی مالی رنج می‌بردند نتوانست به مدرسه برود و در مکتب خانه‌ی روستا در محضر امام جماعت آنجا به فراگیری قرآن کریم و بعضی از کتاب‌های دینی پرداخت. اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به صورت متفرقه درس خواند و مقطع ابتدایی را به پایان رسانید.
در سال ۱۳۵۳ به خدمت سربازی اعزام شد و ۲ سال بعد خدمت را تمام کرد و به روستای زادگاه خود بازگشت. پس از خدمت عدم رضایت او از رژیم منفور پهلوی ومالکین روستا‌ها در اعمال و گفتارش کاملاً مشهود بود، به طوری که بیشتر اوقات آرزو می‌کرد روزی از راه برسد و او بتواند درجه‌های فرمانده پاسگاه وقت گرگه‌ای را بکند و به زمین بیاندازد.
او در زمان خفقان ستم‌شاهی که حتی کسی جرأت بردن نام شاه را در روستا‌ها هم نداشت به افشای ماهیت پلید رژیم می‌پرداخت و بعد‌ها شنیده می‌شد که او چندین بار به تهران رفته بوده است و به خاطر پخش اعلامیه‌های حضرت امام (ره) و سایر فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم شاه چندین مرتبه دستگیر و شکنجه شده است. بعد از آنکه انقلاب شکوهمند اسلامی به پیروزی رسید نیرو‌های ضدانقلاب گروه، گروه در استان‌های مررزی کشور بالاخص کردستان مظلوم سر برآوردند و آنجا را ناامن کردند.
شهید مرادی و چند نفر از دوستان غیور او هنگامی که کردستان را در چنین وضعیت نابسامانی دیدند و هیچ‌گونه راهی را برای پیوستن به نیرو‌های اسلام پیدا نکردند به صورت مخفیانه از کردستان خارج شدند و به تهران رفتند.
در آنجا طی دیداری با حضرت امام (ره) به عضویت سپاه درآمدند و به کرمانشاه بازگشتند. پس از فراگیری آموزش‌های نظامی و کسب اطلاعات لازم در کرمانشاه، آنجا را ترک کردند و از طریق هلی‌کوپتر به مریوان آمدند و در پادگان موسک مریوان پیاده شدند و از همان نقطه شهر شروع به پاکسازی منطقه نمودند.
شهید مرادی در طول عملیات‌ها و درگیری‌هایی که در منطقه به وقوع می‌پیوست تعداد ۴ بار از ناحیه‌های مختلف بدن مجروح شد، اما هر بار پس از آنکه مختصری بهبودی حاصل می‌کرد دوباره به میادین نبرد می‌شتافت و به مقابله با دشمنان اسلام و قرآن می‌پرداخت. ایشان از بدو ورود خود به سپاه تا هنگام شهادت سمت‌های مختلفی را عهده‌دار گردید که از میان آن‌ها می‌توان به سمت‌هایی نظیر فرماندهی گردان‌های نبی‌اکرم (ص)، شهید بهشتی و سروآباد مریوان اشاره کرد.
در تاریخ ۲/۳/۶۶ که با نوزدهم ماه مبارک رمضان سالروز ضربت خوردن مولای متقیان حضرت علی بن ابی‌طالب (ع) مصادف شده بود یکی از گردان‌های سپاه مریوان با نیرو‌های ضدانقلاب در روستا‌های «چوروننه» درگیر می‌شوند و می‌توانند کمینی را که آن‌ها ایجاد کرده بودند خنثی نموده و آن‌ها را فراری دهند.
شهید مرادی به محض اینکه از موضوع خبردار می‌شود، نیرو‌های تحت امر خود را آماده می‌کند و به طرف روستا‌های چوروننه می‌آید در این هنگام نیرو‌های ضدانقلاب که از دست گردان خودی در حال فرار بودند متوجه ورود نیرو‌های شهید مرادی می‌شوند و در بالای جاده کمین می‌گیرند وقتی که خودرو‌های سپاه وارد می‌شوند نیرو‌های ضدانقلاب شروع به شلیک می‌کنند و شهید مرادی پس از مدتی مبارزه شجاعانه با زبان روزه به شهادت می‌رسد.
مزار مطهر شهید در روستای ابراهیم آباد می‌باشد. روستای گرگه‌ای بعد از شهادت شهید ابراهیم مرادی، ابراهیم آباد نام گرفت. از شهید مرادی ۲ فرزند دختر به یادگار مانده است.

سیری در خصوصیات شهید:
شهید ابراهیم مرادی چهره‌ی نورانی و جذابی داشت؛ وقتی در چهره‌ی او خیره می‌شدی به شادابی و نورانی بودن آن غبطه می‌خوردی؛ خنده‌های شیرین او که در صورتی مهربان و زیبا به مهمانی می‌نشست خستگی طاقت‌فرسای ساعت‌ها مبارزه را از تن نیرو‌ها بیرون می‌کرد. بسیار شوخ‌طبع و مهربان بود؛ همه نیرو‌ها را دوست می‌داشت، مهربانی و صمیمیت در وجود او موج می‌زد؛ گاهی اتفاق می‌افتاد که برای آشتی کردن نیرو‌ها کیلومتر‌ها راه می‌پیمود و سختی‌ها و زحمات زیادی متحمل می‌شد.
او می‌گفت اگر در بین ما کدورتی ایجاد شود دشمن خوشحال خواهد شد بنابراین همواره در تلاش بود تا در بین نیرو‌ها دوستی محکمی برقرار نماید. دلسوز بود؛ دوست نداشت که کسی در مقابل او مورد توهین و سرزنش قرار گیرد؛ زیر بار ظلم نمی‌رفت و در مقابل ظالم قاطعانه مقاومت می‌کرد.
به طور که وقتی سرباز بوده است، یک افسر عالی رتبه نظامی به دوست سرباز او توهین می‌کند و به او فحش و ناسزا می‌گوید در این هنگام شهید مرادی با شجاعت تمام به طرف آن افسر می‌رود و با قنداق اسلحه ضربه‌ی محکمی را به شکم او می‌زند. به خاطر همان موضوع به ۴ ماه اضافه خدمت و ۱ ماه بازداشت محکوم می‌شود. بیش از اندازه شجاع و نترس بود؛ او شجاعت را با صداقت و اخلاص عجین می‌ساخت و شجاعت خود را وسیله‌ای برای آزادی کسانی که در یوغ استبداد به سر می‌بردند قرار می‌داد؛ بیشتر اوقات در تعقیب ضدانقلاب بود و آسایش چندانی نداشت؛ او از این کار نه تنها خسته نمی‌شد بلکه احساس لذت هم می‌کرد. صبر و شکیبایی عجیبی داشت؛ در برابر مشکلات خود را نمی‌باخت و به خداوند یکتا توکل می‌کرد. هر کاری را که به او محول شد به نحواحسن انجام می‌داد؛ احساس مسئولیت خوبی داشت.
شهید مرادی از همان سال‌های کودکی هم بسیار آرام بود؛ هیچ آزاری برای دیگران نداشت؛ در کمال ادب و متانت حرف بزرگ‌تر‌های خود گوش می‌داد و طبق گفته آن‌ها عمل می‌کرد. امین بود و صداقت در رگ و خون او شریان داشت؛ همیشه دوست داشت که خدمتگزار مردم باشد.
معنویت عجیبی در کار‌های او حاکم بود؛ همیشه قبل از رفتن به درگیری وضو می‌گرفت و به بچه‌ها توصیه می‌کرد که هدف خود را خالص و عاری از تظاهر نمایند و مواظب باشند که پول و مقام دنیایی آن‌ها را گول نزند. او از هر نظر تکامل پیدا کرده بود و می‌شد گفت که انسان کاملی بود.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده