ذكر عالي مروری كوتاه به زندگي ماموستا ملا برهان عالي
شهيد حاج ماموستا ملا برهان عالي فرزند مرحوم ملا محمد صادق از خاندان ملا جار الله (جان الله) مدفون در پيراورامان و بانو مليحه (مه لقا) قادر نژاد فرزند مرحوم بابا رحمان از سادات چور و از نوادگان عالم مشهور ملا ابوبكر مصنف چوري، در سال 1332 در روستاي كاني سانان مريوان ديده به جهان هستي گشود.
شهيد عالي تا پايان كلاس ششم ابتدايي در مدرسه تحصيل كرد و پس از آن به دليل هوش سرشاري كه داشت، نزد پدر بزرگوارشان كه خود از مدرسان مشهور منطقه بود، به فراگيري علوم اسلامي پرداخت.
ذكاوت و درايت و هوش سرشار برهان از او طلبهاي برتر ساخته بود، در مدت زمان كمي توانست قرآن و كتب فقه و حديث را بياموزد و در علوم عقلي و نقلي به درجات بالايي برسد. شهيد عالي بسيار مورد عنايت و توجه والد ماجدشان بود و توجهات خاص و تلاشهاي شبانه روزي پدرشان، موجبات پيشرفت سريع اين طلبهي مشتاق يادگيري را فراهم كرد.
در سال 1353 از مدرسهي علوم ديني كاني سانان فارغ التحصيل شد و در تابستان سال 1354 در مراسمي رسمي كه در روستاي محمود آباد با حضور علماي منطقه برگزار شد، ملبس به لباس مقدس روحانيت گرديد و اجازه نامهي رسمي افتا و تدريس را كه به تأييد علمايي چون شيخ عثمان سراج الدين نقشبندي، ماموستا ملا سيد عطاءالله سبزواري چوري و ماموستا ملا عبدالله كاتب متخلص به فنايي رسيده بود، دريافت نمود.
شهيد عالي در سال 1355 دختر مرحوم شيخ لطيف باتوبه از مشايخ روستاي وشكين را به عقد ازدواج درآورد و دورهي ديگري از زندگي را آغاز نمود. حاصل اين ازدواج چهار فرزند (دو دختر و دو پسر) ميباشد.
ماموستاي جوان در اطاعت امر پدر در روستاي كاني سانان ماندگار شد و مسووليت امامت جمعه و جماعت مردم اين روستا را به عهده گرفت و به حجرههاي تدريس مدرسهي علوم ديني كاني سانان رونقي دو چندان بخشيد و به تعليم و تربيت طلاب همت گماشت و در اين راه خدمات ارزندهاي را به جامعهي ديني منطقه ارايه داد و با قيات صالحات فراواني را از خود برجاي گذاشت.
آغاز تجاوز رژيم بعثي صدام به ايران اسلامي، موجب شد شهيد عالي، روستاي كاني سانان را ترك و تا پايان هشت سال دفاع مقدس مردم مسلمان ايران در روستاهاي چور، ننه، برقلعه و سروآباد زندگي كند. در اين دوران نيز اين انسان وارسته، چون هميشه در خدمت مسجد و مردم و طلاب بود و ضمن عهده داري امامت جمعه و جماعت به تناسب موقعيت و شرايط، طلبه هم ميپذيرفت و به تربيت آنها ميپرداخت.
پس از پايان دفاع مقدس، در روستاي كاني دينار رحل اقامت افكند و مردم اين روستا از بركت وجودشان بهرههاي فراواني بردند.
در سال 1370 مريوان را جهت اقامت برگزيد و در مساجد حسام الدين و طالقاني به عنوان امام جماعت به خدمتگذاري دين پرداخت و در مدرسهي علوم ديني سيد قطب نيز تدريس ميكرد.
در همين دوران همكاري خود را با آموزش و پرورش آغاز نمود و در سال 1373 با شركت در امتحانات تعيين سطح دانشكدهي الهيات دانشگاه تهران موفق به اخذ مدرك سطح 2 (ليسانس) گرديد و به استخدام رسمي وزارت آموزش و پرورش درآمد و ضمن امامت جماعت و تدريس در مدارس علوم ديني، دانش آموزان مريواني نيز از فيض وجودشان بهره ميبردند.
شهيد عالي در سال 1375 به شهر سنندج نقل مكان نمود و ضمن كار در آموزش و پرورش، ابتدا امامت مسجد حاج شيخ محمد را به عهده گرفت و پس از مدتي راهي مسجد حاج مسعود در محلهي آغا زمان سنندج شد و قريب به نه سال به عنوان امام جماعت و مدرس در اين مسجد خدمت نمود.
شهيد عالي در سال 1380 بار ديگر در آزمون دانشكدهي الهيات شركت كرد و پس از قبولي با ارائهي پايان نامهي خود پيرامون كتاب «لب الاصول» موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد از دانشگاه تهران شد.
شهيد عالي به دليل حضور فعال در جامعه و داشتن جايگاه علمي والا پس از مدت كمي به عنوان چهرهاي علمي، دلسوز و با ديانت در شهر سنندج مشهور گرديد.
باآغاز عمليات ساختماني مسجد جامع قباي بهاران در شهر سنندج، شهيد عالي همكاري خود را با هيأت امناي آنجا آغاز نمود و با افتتاح مسجد در سال 1385 ماموستا عالي به عنوان امام جمعهي اين مسجد معرفي گرديد. شهيد عالي توانست در مدت سه سال، ضمن تلاش براي تكميل ساختمان مسجد، پايگاهي قدرتمند را براي دين و دينداران در آنجا ايجاد نمايد و به مبارزهي جدي با افكار انحرافي بپردازد. دشمن كه از تلاشهاي روشنگرانهي او بشدّت وحشت داشت در يك اقدام غير انساني در شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان برابر با بيست و دوم شهريور ماه سال 1388 او را در درب منزل خود و در جوار مسجد قبا آماج تيرهاي نفاق و عناد و دشمني قرار دادو خون پاك او را بر سنگفرشهاي مسجد قبا جاري ساخت و با اين كار ننگ ابدي را براي خود در اوراق تاريخ اين ديار به ثبت رساند.
برنامه ریزی مدارس علوم دینی
شهید ماموستا عالی از اساتید تلاشگر و تأثیر گذار در مدارس علوم دینی کردستان بود و همهی تلاشش در راستای ارتقای وضعیت تحصیلی طلّاب قرار داشت. پس از مصوبهی شورای عالی انقلاب فرهنگی در بحث ساماندهی مدارس علوم دینی اهل سنت، شهید عالی یکی از پیشگامان برنامه ریزی مدارس علوم دینی، در اجرای مصوبهی شورای عالی انقلاب فرهنگی بود و بر خلاف افراد معدودی که این مصوبه را نوعی دخالت در برنامهی مدارس علوم دینی تلقی میکردند، معتقد بود؛ اجرای این مصوبه میتواند خیلی از مشکلات طلّاب علوم دینی را مرتفع نماید، زمینهی ادامهی تحصیل آنها را در سطوح عالی در دانشگاهها فراهم کند و باب جدیدی برای حضور روحانیون اهل سنت در مشاغل مهمی مانند قضاوت و تدریس در دانشگاهها باز کند. به سبب این باور و اعتقاد بود که به عنوان کارشناس برنامه ریزی در همهی جلسات مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور حضور داشت.
(احمدعلی بهاری مدیر مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور)
عشق به خدمت
شهيد عالي پس از فراغت از تحصيل در روستاي كاني سانان، مسووليت امامت جمعه و جماعت آنجا را به عهده گرفت و حوزهي علوم ديني روستا را هم در حد وسع و توان تقويت كرد و زمينهاي را نيز براي حضور تعداد بيشتري طلبه فراهم نمود و مدتها منشأ خدمات ارزندهاي به دين و دينداران بود. پس از مدتي به شهر مريوان مهاجرت كرد. با شروع جنگ تحميلي صدام عليه كشور اسلامي ايران، شهر مريوان خالي از سكنه شد، حاج ماموستا عالي هم مانند ساير مردم به روستاهاي منطقه رفت. ايشان مدتي در روستاهاي چور و ننه سكونت داشت. به محض استقرار در هر كدام از اين روستاها، اقدام به ايجاد حوزهي علوم ديني كرد و جمعي از طلاب را به اين روستاها آورد و كار تدريس را آغاز نمود. شهيد عالي عاشق خدمت به دين و مردم بود، حتي در بحبوحهي جنگ و آوارگي از خدمت غافل نبود، براي ايجاد اين مدارس زحمات زيادي را متحمل شد، با اينكه خودش يك مهاجر جنگي بود و با حداقل امكانات خانوادهاش را اداره ميكرد، اما از اين حداقلها هم بخشي را به طلاب اختصاص ميداد تا اين مدارس پا بگيرند و منشأ خدمت به مردم شوند.مردم هر دو روستا هم وقتي انگيزهي ستودني حاج ماموستا را ديدند، هرچه در توان داشتند، كمك كردند و هميشه هم قدرشناس زحمات شهيد عالي بودند و ميگفتند: وجود ايشان براي ما بركت و خير محض بود، ايشان منشأ نشر علم و دانش و اخلاق بود و توانست فضايي بسيار معنوي و روحاني را ايجاد كند.
(صوفي احمد دادآفرين، از اهالي روستاي كاني سانان)