شعر شهدا - صفحه 3

شعر شهدا

تقدیم به دهمین آفتاب ولایت؛ هادی راه عشق

دهمین آفتاب مشرق وجود / سر زد از بحر بیکران وجود

تقدیم به نهمین خورشید ولایت؛ ولایت عشق

نهمین کوکب ولایت عشق/ آمد از مرز بی نهایت عشق

تقدیم به هشتمین آفتاب ولایت؛ میلاد گل

میلاد گل به فصل بهاران خجسته باد / آواز دلنواز هزاران خجسته باد

تقدیم به ششمین خورشید ولایت؛ صبح صادق

صبح صادق دمیده و نور آورد / نوری از سرزمین طور آورد

تقدیم به پنجمین آفتاب ولایت؛ پنجمین آفتاب

پنجمین آفتاب روحانی / جلوگاه علوم قرآنی

تقدیم به چهارمین آفتاب ولایت؛ صحیفه محرم

ای ناب ترین قصیدۀ غم / سجاد صحیفه محرم

تقدیم به دومین آفتاب ولایت؛ کیمیای عشق

زمان سنگین و خونین دل سحر بود زمین با ظلمت خود همسفر بود

تقدیم به اولین آفتاب ولایت؛ غدیرخم

قسم بجان تو این عشق ای تمامی هست که هست هستی ما زا غدیرخم تو مست

برای آسمانی ترین کتاب عشق قرآن کریم؛ نور علی نور

ای نور علی نور علی نور علی نور آئینه در آئینه شد آیات تو منشور

غریبانه های شهدای آزاده (12)؛ برادران همه برگشتند چرا به خانه نمی آیی؟

تنت خونی، لباست پاره پاره خودت ماهی، دو چشمونت ستاره نمی دونم كجایه قبرت امّا الهی نور بر قبرت بباره
سروده خواهر شهید اعطایی در وصف وظیفه عمارگونه خانواده شهدا

«ما زنده‌ایم و نطقمان، حرف شهیدان»

آمنه اعطایی، خواهر شهید مدافع حرم، احمد اعطایی ابیاتی را در وصف وظیفه عمارگونه خانواده شهدا و احیای امر به معروف و نهی از منکر سروده است.

غریبانه های شهدای آزاده (2) ؛ مردی که غیر خاطره ای مختصر نبود!

یعنی که از اجازۀ بابا خبر نبود هجده بهار منتظرش بود و برنگشت
سرلشکر خلبان شهید حسین لشکری

سیدالاسراء دفاع مقدس

در 20 اسفند 1331 در روستای ضیاآباد قزوین خداوند پسری به خانواده لشکری اهدا کرد که نام او را حسین گذاشتند. او دوره تحصیلات ابتدائی را در زادگاهش به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به قزوین رفت. در سال 1350 پس از اخذ دیپلم برای انجام خدمت سربازی به لشکر 77 خراسان اعزام شد.

کبوتر حرم

فرزندان عزیز! بنگرید پدر را کبوتر حرم شده ام

شعری زیبا ازشهید برات محمدداستغاله

شعری زیبا ازسروده های برات محمدداستغاله

سروده ای از اعظم اردستانی، فرزند شهید اردسنانی: «شهدا آیه های قرآن اند»

خوشا به حال شهیدی که عاشق نور است! خوشا به حال شهیدی که با خدا جور است!

اشعار زمان گل سرخ؛ همسفر سرخ

این قافله، کولباری از غم دارد سوغات سفر، غبار ماتم دارد

زنان عاشورایی؛ خاک اینجا رفیق سجده اوست

چادرش سنگری است پابرجا ،چفیه ای هم شده است روسری اش

زنان عاشورایی؛ مادر به فکر کوچه به نام شما شدن

تو در شناسنامه خود دست می بری اما هنوز بین پسرها که آخری
طراحی و تولید: ایران سامانه