ساره نیکخو همسر سردار شهید سبزعلی خداداد گفت: آمدم بالا، خانه را که خالی از او دیدم حالم دگرگون شد. یک یا زینب از ته دل کشیدم که در همان لحظه احساس کردم حضرت زینب (س) دستی به پشتم کشید.
شهید «محمد محمدپور» در وصیت نامه خود میگوید: «از خواهرانم میخواهم که در حفظ حجاب خود نهایت کوشش را داشته باشند که حجاب آنان کوبندهتر از خون شهیدان است.»
شهید «سبزعلی خداداد» در جلسات مذهبی، روحانی بزرگوار «شهید ابوالقاسم بزاز» که در مسجد محل برگزار میشد، شرکت میکرد. از همین طریق بین او و شهید بزاز رابطه صمیمی و بسیار نزدیکی بر قرار شده بود. به تدریج روحیه سیاسی، انقلابی در او هویدا شد به طوری که میگفت: «من فعالیتهای وسیع انقلابی خودم را مدیون «شهید بزاز» هستم.
شهید «سبزعلی خداداد» در وصیت نامه خود میگوید: «اعضای انجمن اسلامی باید دارای اخلاق نمونه و کاملا اسلامی باشند و برادران عضو انجمن اسلامی باید پیرو خط امام باشند و غیر از خط امام را در خود جای ندهند.»
نوید شاهد مازندران، کلیپی از اطلاع رسانی یادواره بزرگ ۱۴۶ شهید بندپیغربی و ۴۶ شهید آموزشگاه نظامی المهدی (عج) بابل منتشر کرده است که شما را به دیدن این کلیپ دعوت میکنیم.
این مراسم دوشنبه ۱۳ آذرماه ۱۴۰۲، همراه با نماز مغرب و عشاء در مسجد امام حسین روستای صلحدارکلا برگزار میشود.
شهید «احمدعلی حسین پور» در وصیت نامه خود میگوید: «به شما برادرانم توصیه میکنم نماز جمعه و جماعات را هرچه باشکوهتر برگزار کنید و در انجام واجبات و ترک محرمات بکوشید.»
شهید «رضا رجبی» در وصیت نامه خود میگوید: «پدر و مادر جان! فرزندتان را که یک امانت از پروردگارتان بود سالم برای او (خدا) تسلیم کردید و در راه او جنگید و شهادت را با آغوش باز پذیرفت، پس شهادت من افتخار شما میباشد.»
شهید «مطلب حیدری آزادی» در وصیت نامه خود میگوید: «از خواهرانم میخواهم که در حفظ حجاب خود نهایت کوشش را داشته باشند که حجاب آنان کوبندهتر از خون شهیدان است.»
شهید «حسین جان آقا برارنیا گودرزی» دارای روحیه تعاون و همکاری بود. اگر می دید در جایی، مردم مشغول به یک کار عام المنفعه هستند، بیکار نمی نشست و کمک می کرد. در کارهایش رضایت خداوند را در نظر می گرفت. اگر فرد گرفتاری می دید، یاری اش میکرد.
فرزند شهید «رضاعلی آرایی» میگوید: پدرم فوق العاده به خواندن قرآن اهمیت میداد روزی در خانه مشغول خواندن قرآن بودم که پدرم از سرکار برگشت کنار من نشست و گفت: دخترم شما در زندگی آینده خود خوشبخت میشوی.