شهید حشمت الله جدیدی

شهید حشمت الله جدیدی
وصيت نامه شهيد حشمت الله جديدي

من کشته شدم برایم اشک نریزند

در نامه ای که از یکی از دوستانش بعد از شهادتش دریافت کردیم چنین نوشته بود: در جبهه بازی دراز قله 1150 مستقر بودیم حشمت الله ران پای راستش ترکش خورده بود ولی حالش خوب بود بارها به او گفتم برو پایین و در پادگان معالجه کن ولی او گوش نمی داد شب هفده شهریور شب حمله حشمت الله حال دیگری داشت و توی خودشش بود قدری آب خورد و با من خداحافظی کرد و گفته می دانم عراقیها از کجا حمله می کنند و بعد به 1150 در فاصله 300 قدمی بود با بقیه رفتیم حمله شدت گرفت و بچه ها ا ورا دیده بودند که بحالت سجده رو به قبله افتاده بود و نفس نفس می زد صدایش کردند و دو تا سنگ بطرفش پرت می کنند ولی او به آرزویش رسیده بود و او با تیری که به مغز سرش خورده بود شهید شده بود او آنقدر عاشق این راه بود که جانش برای این راه گذاشت و جنازه اش 10 ماه بعد به دست خانواده اش رسید.
طراحی و تولید: ایران سامانه