نوید شاهد – در خاطرات دکتر « کرامت یوسفی » آمده است: فكر كردم بيمارستان را زدند. طبقه ي بالاي بيمارستان، بخش اطفال بود. سراسيمه به طبقه ي بالا دويدم. درها و شيشه ها همه خرد شده بود. تمام فضا خاك بود. ولي بچّه ها روي تخت ها و خاك و شيشه ها نشسته بودند و سالم بودند. معلوم شد موشك به نزديكي بيمارستان اصابت كرده است.
دکتر " کرامت یوسفی " در کتاب خاطرات خود آورده است: «رفتیم پشت گونیهایی که چیده بودند، از لای درز گونیها نگاه کردیم و دیدیم ای بابا! تک تیراندازهای عراقی کاملاً مقابلمان هستند.»
نشسته بوديم و تقريباً نيمي از كباب ها را آماده كرده بوديم. يك مرتبه مجدداً توپخانه ي عراق روي درياچه و دهکده ی كنار درياچه را به گلوله بست، تعدادي دختر بچه و پسر بچه که درحال بازي بودند،گلوله ی توپ خورد وسط اين بچه ها و بچه ها رفتند توي هوا.