پاسدار - صفحه 16

پاسدار
وصيت نامه سردار شهيد خليل شمشيربند؛

اين خون ناقابل من در راه رشد درخت انقلاب نثار شد

سردار شهيد خليل شمشيربند در قسمتى از وصيت نامه خود نوشته است؛ اگر شهيد شدم شما همه خوشحال باشيد كه اين خون ناقابل من در راه رشد درخت انقلاب نثار شد. جنازه ام را در گلزار شهداء سارى دفن نماييد كه اميد شفاعت اين عاشقان سبقت گرفته از همه به سوى الله آمرزش گناهانم باشد.
زندگینامه

از بدحجابی بیزار وتنفر بود/ زندگینامه عبرت آموز سرباز رشیداسلام شهیدعلی محمدی

و می گفت همه وظیفه داریم همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر نمائیم او فردی پرهیزکار و راستگو بود و با مردم با متانت برخورد می کرد ...
خاطراتی از شهید هادی بنائیان

شربت شهادت

در موقع حركت قبل از اعزام از بستگان و فاميل خداحافظي مي كند و به ايشان مي گويند كه اين ديدار آخراست من مي روم تا براي شما شربت شهادت بياورم
رویایی برادرانه از شهید «علی افتخاری»؛

ما را هرگز فراموش نکنید

ما را هرگز فراموش نكنيد. انگار كلامش نويد بود كه مي گفت: ما هستيم كه شفا دهنده شما هستيم. شما ها را نجات خواهيم داد يعني اگر آنها فراموش شوند از فيض فضيلت آنها بي بهره خواهيم شد .
آلبوم تصاویر

تصاویری ناب از شهید علی سعیدی پناه

شهید علی سعيدي ­پناه يكم فروردين 1344، در شهرستان اردكان به دنيا آمد. دوم اسفند 1366، با سمت مسئول گروه شناسايي ـ اطلاعات در ماووت عراق بر اثر اصابت تركش به پاها و كمر، شهيد شد.
وصیت نامه شهید حسن اخلاقی

مادرم! با خوشحالی در تشییع جنازه ام شرکت کن

ای برادران از من راضی باشید. ای دوستان و ای برادران پاسدار اگر از من بدی دیده اید ببخشید و مرا حلال کنید. ای مردم شهید پرور ایران این منافقین را از ریشه بر کنید تا فساد نکنند و ضربه به انقلاب نزنند و این گران فروشان را که می خواهند بازار سیاه درست کنند نگذارید، و ناراحت نباشید که فرزندتان به جبهه می رود با خوشحالی آنان را به جبهه بفرستید.
خاطره

دلسوز مردم بود/ خاطراتی از شهید لقمان وکیلی تجره

پرسیدم این ها را چه کار می کنی؟ گفت پسرم ما غذایی نداریم و هر روز از همین ها استفاده می کنیم. من هم فقط هزار تومان در جیبم بود که با تاکسی به خانه بیایم. پول را به پیرزن دادم و خودم پیاده به طرف خانه راه افتادم. برای همین دیر آمدم.
خاطره

عشق به نظام جمهوری اسلامی ایران/ خاطراتی از شهید سیدحیدر حسینی

پسرم سید حیدر علاقه عجیبی به نظام جمهوری اسلامی و سپاه پاسدار ان داشت. از همان کلاس پنجم ابتدایی در بخش تبلیغات بسیج فعال بود. بزرگ تر که شد فعالیتش بیشتر شد و در جبهه ها حضور یافت...
وصیت نامه

فرازی از وصیت نامه شهید نایبعلی احمدی

توصيه بنده حقير به امت حزب الله اين است كه خط خود را از امام عزيز جدا نكنند و در راه تحقق خط امام شبانه وروز تلاش نماييد واين امام عزيز كه ما را از ظلمت بسوى نور كشاند قدردان باشيد وجبهه ها را گرم نگهداريد...

گذرى بر زندگى پاسدار شهید حسین طهماسبی

شهيد حسين طهماسبى فرزند عيسى در تاريخ پنجم فروردين ماه سال 1343 در محمودآباد چشم به جهان گشود. شیپور جنگ که نواخته شد، او به یاری رزمندگان اسلام در مناطق نبرد شتافت. در تاريخ 6 شهريور 1361 به عضویت بسیج ویژه در آمد و یک سال بعد، لباس پاسدار ی به تن کرد.
زندگینامه

از حضور ناهلان در روستا درعذاب بود/ تاملی کوتاه بر زندگینامه پاسدار شهید اسدالله احمدی

اسد با تمام وجود تصمیم گرفت راهش را راه انقلاب قرار دهد و تمام قد در مقابل منافقین ایستادگی کرد..
جرعه ای از کلام فرمانده گردان والفجر هشت؛

نتیجه صبر بر سختی ها تکیه بر سریر کرامت است

این مصیبت ها و سختی ها زودگذر و تمام شدنی است ولی به پاداش این جانفشانیها و فداکاریها بر نعمت های ابدی بی پایان خداوندی خواهید رسید و برسریر کرامت و بزرگواری تکیه خواهید زد.
فرازي از زندگينامه «شهيد علي حمدالهي»

«شهيد علي حمدالهي» از همه می خواست برا امام خمینی دعا کنند

«شهيد علي حمدالهي» با شروع جنگ تحمیلی تحمل از کف داده و تصمیم قاطع گرفت تا پیروزی نهایی در جبهه های جنگ به سر برد و به خانه بازنگردد، فلذا بعد از آغاز جنگ تحميلي در كنار ديگر رزمندگان اسلام به عنوان پاسدار در جبهه ها حق علیه باطل حضور یافت.
فرازي از زندگينامه «شهيد علي حمدالهي»

«شهيد علي حمدالهي» از همه می خواست برا امام خمینی دعا کنند

«شهيد علي حمدالهي» با شروع جنگ تحمیلی تحمل از کف داده و تصمیم قاطع گرفت تا پیروزی نهایی در جبهه های جنگ به سر برد و به خانه بازنگردد، فلذا بعد از آغاز جنگ تحميلي در كنار ديگر رزمندگان اسلام به عنوان پاسدار در جبهه ها حق علیه باطل حضور یافت.
وصیت نامه

فرازی از وصیت نامه پاسدار شهید سیدولی آقا میرزایی

روزى كه لباس مقدس پاسدار ى را برتن كردم اين احساس به من دست داد كه شايسته ترين لباس براى خدمت به خدا و خلق خدا و اسلام عزيز همين لباس است .
وصیت نامه

فرازی از وصیت نامه پاسدار شهید سید عزیزالله غیاثیان

اين بنده حقير به كليه برادران پاسدار و ملت شهيد پرور ايران توصيه ميكنم كه از هيچگونه جنگ و درگيرى باكى نداشته باشند چون وعده خداست كه دقيقا و يقينا ميدانم كه پيروزى از آن امت مسلمان ايران است انشاءالله...

گذرى بر زندگى پاسدار شهيد مسعود گل خطير

شهيد مسعود گل خطير فرزند على برار در تاريخ دهم تير ماه سال 1342 در يك خانواده كوچك و مذهبى در روستا خطيركلا قائمشهر ديده به جهان گشود. مسعود در تاريخ 22 آبان 61 خود را به سپاه پاسدار ان بابل معرفى كرد و براى دوره آموزشى سپاه به پادگان امام حسين(ع) تهران اعزام گرديد و در اين موقع در مركز تربيت معلم قبول شد و مى گفت: من لازم و واجب مى‌دانم كه در سپاه باشم و خدمت كنم.
زندگینامه

زمستان تلخی بود/ خاطراتی از شهید محمود محمودی

خانواده اش اسیر ضدانقلاب بودند و نتوانستند به تشییع جنازۀ فرزند خود بیایند. زمستان سختی بود...
زندگینامه

والفجر 8 – شهید وحید علویری

وحید علویری، هجدهم مرداد ۱۳۳۹، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش محمد، دبیر بود و مادرش هاجر نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته مکانیک و پاسدار بود. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد. چهارم اسفند ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است.

فرازي از زندگينامه «شهيد ولي ا... حنيفي یار عزیز»

به لبیک گویی به فرمان فرمانده کل قوا به خدمت سربازی اعزام شد و به عنوان پاسدار در جبهه ها حضور یافت.
طراحی و تولید: ایران سامانه