نوید شاهد - همرزم شهید «حمید تمهیدی» روایت میکند: «رضا وقتی متوجه شهادت حمید میشود؛ دستش را روی پیشانی برادرش حمید میگذارد و گونهاش را میبوسد. اشک از چشمانش سرازیر میشود. و با صدای لرزان میگوید: برادرم، حالا دیگر به تنهایی میروی؟ قرار نبود زودتر از من شهید بشوی. تو، باید میماندی و خبر شادی و پیروز شدنمان را به خانوادهمان میدادی.»