ویژه نامه سردار جانباز شهید حاج داوود کریمی
حاج داود در كارگاه خود چهار كارگر داشت و يك پادو. پسرك كم سن و سالترينشان بود كه تازه به جمع كارگرها پيوسته بود. روزي كه به در مغازه حاج داود آمد، اميد نداشت كه استخدامش كند. چون هر جايي كه رفته بود، گفته بودند، به كارگر ساده نياز نداريم. اما حاجي قبولش كرد، چون او هم مثل كارگرهاي ديگر اين مغازه پدر نداشت و به عنوان بزرگترين فرزند پسر، سرپرست يك خانواده بود.