روایتی از برادر شهید

روایتی از برادر شهید
روایتی برادرانه از شهید «ابوذر منصورنژاد» منتشر شد؛

او همانند یک معلم برای من بود

من واقعا از گفته های او درس می گرفتم و با اينکه حدود هفت سال از من کوچکتر بود او را در تمام مسائل علمی و سياسی معلم و راهنمای خود می دانستم. در هنگام دعا از پيش من رفت در جای ديگری نشست تا راحتر بتواند با خدای خود نجوا کند.
شهید دهقان دهنوی یه روایت برادرش

این جا از کلاس درس بهتر است ، می مانم تا به آرزویم برسم

شهید محمود دهقان­ دهنوي پانزدهم اسفند 1345، در شهرستان مهريز چشم به جهان گشود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. يازدهم اسفند 1362، تك‌تيرانداز در جفير بر اثر اصابت تركش به گردن، شهيد شد.
روایتی خواندنی از برادر گرامی شهید «رضا مهرابی» را در سالروز شهادتش می خوانید؛

عطر پیراهن یوسف

خوب يادم هست كه يك عطر گل محمدی خوشبو داشت كه هنگام نماز از آن استفاده می كرد بويش به قدری زيبا بود كه وقتی آن بود به مشام می رسيد احساس می كنم در كنارم است . بله خاطره بنده همين است عطر پيراهن يوسف ايشان همانند رزمندگان ديگر خيلی عاشق اهل بيت عليه السلام و خصوصاْ امام حسين عليه السلام بودند .
طراحی و تولید: ایران سامانه