غلامحسین افشردی

غلامحسین افشردی

صلح خوب است نه از نوع آمریکایی

شهید حسن باقری: جنگ را آمریکایی‌ها راه می‌اندازند، برای اینکه جوان‌های مسلمان ما را، جوان‌های حزب‌اللهی ما را از بین ببرند و در درازمدت بتوانند بر اسلام مسلط شوند.
فرازی از وصیت نامه فرمانده عملیات بیت المقدس

با لباس سپاه مرا دفن کنید

به مناسبت سالگرد آغاز عملیات بیت المقدس در بخش پایانی از وصیت نامه شهید والامقام « غلامحسین افشردی »، فرمانده این عملیات میخوانیم: در مورد درآمدها، چیزی به آن صورت ندارم و همین بضاعت اندک را هم خمسش را داده‌ام و بقیه را هم در راه کمک رساندن به جنگجویان و سربازان اسلام با سپاه کفر خرج کنید و در صورت امکان با لباس سپاه مرا دفن کنید.

تاکتیک شهید «حسن باقری» برای آزادسازی خرمشهر

در قسمتی از زندگی نامه شهید والامقام «حسن باقری» می‌خوانیم که ایشان برای آزادسازی خرمشهر گفت: لزومی ندارد ما مستقیماً وارد شهر خرمشهر شویم بلکه باید دشمن را دور بزنیم و عقبه او را ببندیم تا شهر خود به‌خود سقوط کند.

توجه به حق‌الناس در موقعیت جنگی

توجه شهید باقری به مسائل شرعی، آن‌هم در شرایط جنگی منطقه، قابل تأمل بود.

یادواره شهید حسن باقری در وزارت کشور/ نصب تندیس «نابغه دفاع» در یکی از میدان های تهران

یادواره شهید حسن باقری در تالار وزارت کشور برگزار می‌شود.

ویژه نامه صوتی شهید حسن باقری/بیست عنوان صدای ماندگار شهیدی که «معجزه انقلاب» بود

پایگاه اطلاع رسانی فرهنگی نوید شاهد به مناسبت سی و چهارمین سالگرد شهادت حسن باقری ( غلامحسین افشردی ) موسس واحد اطلاعات عملیات سپاه «ویژه نامه صوتی» منتشر کرد.
هر روز یک شهید شاخص

مختصری از زندگینامه شهید غلام حسین افشردی(حسن باقری)

انقلاب ما همچون تیری زهرآگین برای همه مستکبرین در آمده است و یاوری برای همه مستضعفین جهان در این موقعیت زمانی و مکانی جنگ ما جنگ اسلام و کفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت خیانت به پیامبر اکرم (ص) و امام زمان (عج) و پشت پا زدن به خون شهدا است و ملت ما باید خود را آماده هر گونه فداکاری بکند
یادمان شهید غلامحسین افشردی

دفتر خاطرات (5) - خدا از ما قبول كند

نوید شاهد: تمام دنيا مال من بود ، آن را براي رسيدن به نماز جماعت مي‌دادم . با ترمز اولين تاکسي ، خود را توي آن مي‌اندازد . توي کوچة ‌مسجد رسيده است که باران با دانه‌هاي درشت شروع به باريدن مي‌کند. صداي مکبر بلند شده است . پا بند مي‌کند. توي حياط مسجد ، مردي چمباتمه زده و لرزان زير بالکن نشسته است .
یادمان شهید غلامحسین افشردی

دفتر خاطرات(4) - روز پیروزی

نوید شاهد: غلامحسين جلو مي‌دود و مچ دست گروهبان را توي هوا مي‌قاپد. کاسة چشمان گروهبان از خون پر مي‌شود...
یادمان شهید غلامحسین افشردی

دفتر خاطرات(3) - اخراج

نوید شاهد: آقاي افشردي ، شما اينجا چه کار مي‌کنيد ؟ آمده‌ايد درس بخوانيد يا منبر برويد؟ اين کارها عاقبت خوشي ندارد. سرتان را بيندازيد پايين تا درستان تمام بشود. بعد از آن همه تذکر،‌اين ديگر دفعة آخر است که به شما مي‌گويم. در غيراين صورت ، پاي سازمان امنيت به ميان کشيده مي‌شود. غلامحسين در نيم ساعتي که پيش رئيس دانشکده بود، فقط نگاه کرد. تصميم نداشت يک قدم هم عقب نشيني کند.
یادمان شهید غلامحسین افشردی

دفتر خاطرات(2) - ميهمان ناخوانده

نوید شاهد: اصغر هيچي نشده ،خود را از رفتن به بالاي دکل معاف ميکند . رسول ، کوله پشتي اش را يه ديوار سنگر تنگ و ترش تکيه ميدهد و دستش را روي شکمش مي گذارد . ديگر معلوم است که چه کسي بايد بالاي دکل درختي برود . با خودم دودو تا چهار تا ميکنم و بي حرف به طرف دکل راه مي افتم .
یادمان شهید غلامحسین افشردی

دفتر خاطرات(1) - یک روز یک عهد

نوید شاهد: سربازها در حالي که پا به زمين مي‌کوبند، با فرمان گروهبان به خود تکاني مي‌دهند. غلامحسين به لب و دهن گندة‌گروهبان نگاه مي کند. سلاحش را دوش فنگ مي‌کند و به طرف اسلحه‌خانه راه مي‌افتد. عليرضا چند قدم به دنبالش مي‌دود و صدايش مي‌کند: افشردي!

زندگی نامه سردار شهید غلامحسین افشردی

نوید شاهد: وي به عنون يك چهره مذهبي فعال در سطح دانشگاه مورد توجه قرار مي گيرد . چند بار با استادان غربزده به بحث و مجادله مي پردازد . فعاليتهاي او سرانجام منجر به درگيري با گارد رژيم و اخراج وي از دانشگاه مي شود . غلامحسين اسفند ماه 1356 براي سربازي اعزام مي شود .
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه