آزاده سرافراز مسلم مهدوی

آزاده سرافراز مسلم مهدوی
سالروز ورود آزادگان

غذا را همراه با تازیانه می دادند

موقع خواب چون که هوا گرم بود دستور می دادند باید رو به بالا در کف حیاط بخوابید به خاطر اینکه شلاق خورده بودیم پشت همه بچه ها زخم و شکنجه می کردند. شکنجه زیر شکنجه : فردای آن دیدیم یکی از بچه ها غش کرده بودند جلوی منبع آب یکی از دهانش آب ریخت یکی به صورتش آب زد بنده آن روز خیلی تشنه بودم . به این فکر بودم که چه کار کنم سیر سیر آب بخورم . به دوستانم همان فکر را تعریف کردم
طراحی و تولید: ایران سامانه