محمد ابرازی بخشایش

محمد ابرازی بخشایش
خاطرات آزادگان

از اسارت تا آزادي

لباسها را شسته و با همان حالت خيس مي پوشيديم و راه مي رفتيم تا لباس ها خشك شود. تابستان آب براي خوردن نبود تا برسد به حمام رفتن ليوان را قطره قطره از آب پر مي كرديم تا بخوريم. يك روز داد و فرياد شد كه يك تانكر آب آمده ليوان را برداشتم و سراغ آب به صورت نشسته رفتيم نوبت من شد آب را برداشتم ، گل خالي بود و داخلش جلبك بود ، اكثر بچه ها اسهال خوني گرفتند. در حدود 150 تا 160 نفر از شدت اين بيماري شهيد شدند
طراحی و تولید: ایران سامانه