يادم می آيد آخرين مرخصی که آمده بود حس عجيبی داشت صورتش از مظلوميت برق می زد مثل اينکه می دانست می خواهد شهيد شود از بچه ها خواست که همراهش به حرم عبدالعظيم بروند. می گفت دلم گرفته، دوست دارم به امامزاده بروم و درد و دل کنم ، می گفت دوست دارم حاجتم را بگيرم.
خدايا مرا از سپاه خود قرار بده چرا كه هميشه سپاه تو قاطع و غالب است مرا از حزب خود مقرر فرما چرا كه حزب تو پيروز است و مرا از دوستان خود قرار بده چرا كه دوستان تو هيچ ترس و غم و اندوهى در دل ندارند .
پس از پیروزی انقلاب به نیروی ژاندارمری پیوست و مشغول خدمت در راه تامین نظم و امنیت جامعه شد. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد که از وی به یادگار مانده است.
شهید کریم کشاورز می گوید: رسالت سنگین اسلام را همیشه زنده نگه داریم و از حرف وشعار بگذریم عمل برسیم و با شرکت در نماز جماعت و دعای کمیل از دروغ و غیبت بپرهیزیم و در کارهایمان توکل بر خدا داشته باشیم و آخرت را هرگز از یاد نبریم و حقیقت مرگ را همیشه به یاد داشته باشیم.
رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان نیمروز در دیدار با خانواده معظم شهدای انتظامی این شهرستان گفت: تکریم و تجلیل از خانواده های معظم شهدا، ادای دین به شهداست و تاسی از راه و سیره شهدا دینمان را به آنها ادا کنیم.
شهید یدالله آرنگ می گوید: هیچ چیز جز کار برای رضای خدا و خدمت به اسلام عزیز و شهادت آرزوی من نیست و هیچ چیز جز شهادت نمیتواند گلوی تشنه مرا سیراب کند.
میان «بهار» و «شهید» تشابهی است که خبر از ظرفیتهای مشابه میدهد. حوالی رویش فروردین با تکاپوی حیات، طبیعت به تحیت گل و سبزه میرود و نسیم یاد شهدا نیز جانها را پر از شکوفه باور به خوبیها میکند.
پدر شهید با چهره ای غمگین می گوید فرزندم رفته بود که بیستم برگردد اما زودتر از موعد به شهادت رسید. هنوزم هم بعد از هفت سال بیستم هر ماه چشم انتظار میلاد هستم.
درهم آمیختن خون شیعه و سنی در حادثه تروریستی 15 آذرماه در چابهار بار دیگر حماسه ای ماندگار و وحدت آفرین در دفاع از مرزهای ایران اسلامی را رقم زد و رشادت سرباز اهل سنت و افسر شیعه در جلوگیری از ورود عامل تروریستی به داخل ستادانتظامی، حماسه دیگری چون شهید «فهمیده» آفرید.
با پیروزی انقلاب اسلامی به بسیج مستضعفین پیوست و مشغول خدمت به خانواده محرومان و مستضعفان جامعه شد. با آغاز جنگ تحمیلی بنابر وظیفه شرعی و قانونی به عنوان سرباز به نیروی ژاندارمری پیوست و روانه جبهههای نبرد حق علیه باطل شد.
خدايا در حالى دارم كلمات را بر ورق جارى مى سازم كه اشك در چشمانم حلقه زده و ديگر هيچ كس و هيچ چيز را جز تو نمى بينم. خدايا تو را در حالى صدا مى زنم كه صدايم به هيچ كجا جز تو نمى رسد و جز تو فرياد رسى ندارم پس اى مقهور و منظور دست اين بنده گناهكارت را بگير و او را ببخش و بيامرز.