مصاحبه با جانباز - صفحه 4

مصاحبه با جانباز
خاطره نگاری جانبازان

روایت شگفت‌انگیز یک جانباز از ۴۵ روز نبرد پنهانی در خط مقدم

جانباز «ابوالفضل صالح رعیتی» در گفتگو با نوید شاهد بیان کرد: «داوطلبانه به جبهه رفتم و زمانی که اعزام شدم، نه همسرم و نه فرزندانم از این تصمیم من خبر نداشتند. ۴۵ روز تمام، خانواده‌ام از من بی‌خبر بودند و حتی به آن‌ها گفته شده بود که شهید شده‌ام. در این مدت، من در یک گودال نزدیک خطوط دشمن پنهان شده بودم. هر شب، با برنامه‌ریزی دقیق، خطوط عراقی‌ها را شلوغ می‌کردم و نمی‌گذاشتم آسایش داشته باشند. این کار را با ایمان و عشق به وطن انجام می‌دادم، بی‌آنکه کسی از شرایط سخت من خبر داشته باشد.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا

روایت پدر شهید از اعزام به جبهه همراه با پسر ۱۳ ساله

ابراهیم علی بهرامی جانباز و پدر شهید در خاطرات خود گفت: «پسرم ۱۳ ساله بود و اصرار داشت به جبهه برود. به او گفتم: "پسرم، سنت کم است؛ می‌خواهی چه کاری انجام بدهی؟" با لبخند جواب داد: "باباجان، اگر کاری از دستم برنیاید، حداقل می‌توانم یک لیوان آب به رزمنده‌ها بدهم." وقتی پسرم به جبهه رفت، من هم تصمیم گرفتم پشت سرش بروم. دوره آموزشی را با هم گذراندیم و ما را به کردستان اعزام کردند. بعد از شش ماه، ما را از هم جدا کردند. پس از مدتی خبر رسید که پسرم به مقام شهادت نائل شده است.»

زندگی پس از جنگ؛ روایت مرتضی سلمانی از جراحت و امید

مرتضی سلمانی جانباز دفاع مقدس، از خاطرات روزهای سخت جنگ در گیلان‌غرب و زخم‌هایی که بر جسم و روحش نشسته است، سخن می‌گوید. او که با همت پزشکان و حمایت همسرش زندگی دوباره یافت، امروز با پنج فرزند خود آرزوی صلح و آرامش برای نسل‌های آینده دارد.

یک جانباز 70 درصد: تنها آرزوی من صلح جهانی است

ولی‌الله بهداد با یادآوری خاطراتی از حضورش در دفاع مقدس و مجروحیت‌های شدیدش در نخستین درگیری‌ها با ارتش عراق، گفت: «آرزوی من این است که کشورمان هیچ‌گاه گرفتار جنگ نشود و صلح جهانی برقرار شود.» وی همچنین از عملیات‌های مهمی که در آن‌ها شرکت داشته، از جمله عملیات ثامن‌الائمه یاد کرد و تاکید کرد که بزرگ‌ترین افتخار زندگی‌اش این است که کفن او با پرچم ایران پوشانده شود.
سرهنگ «علی ثابتی» از فرماندهان دوران دفاع مقدس

مجاهدت‌های رزمندگان باعث بیمه شدن نظام مقدس اسلامی ایران شد

علی ثابتی از فرماندهان و جانبازان دوران دفاع مقدس در گفتگویی تصویری با نوید شاهد کهگیلویه و بویراحمد بیان کرد: مجاهدت‌های رزمندگان باعث بیمه شدن نظام شد.
سید فتحعلی بزرگمهرنژاد

دفاع مقدس، دوران عشق و ایثار و فداکاری بود

جانباز 50 درصد دوران دفاع مقدس گفت: دفاع مقدس دوران عشق، ایثار، انسان سازی و فداکاری بود.
گفتگویی با آزاده سرافراز عبدالله میرشکار

برای ساختن کشورمان، امید بازگشت به وطن داشتیم

عبدالله میرشکار گفت: برای بازگشت به وطن امید داشتیم تا با برگشتنمان به میهن و با دید بهتری به مردم، جامعه و کشور کمک کنیم و در کنار آنها باشیم و در جهت آگاهی بخشی راجب مسائل روز دنیا به آنها کمک کنیم.
خاطرات شفاهی جانباز «جعفر پارسا»

پس از دستور امام بدون درنگ راهی جبهه شدم

جعفر پارسا جانباز 25 درصد دفاع مقدس در بیان خاطرات شفاهی خود بیان داشت: پس از دستور امام بدون درنگ و با عشق راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شدم.
خاطرات شفاهی جانباز «بارونی احمدیان»

در جبهه با عشق می‌جنگیدیم

جانباز «بارونی احمدیان» در بیان خاطرات شفاهی خود بیان داشت: در جبهه های جنگ در 8 سال دفاع مقدس با عشق قدم نهادیم و جنگیدیم.
جانباز 25 درصد حسین عرب

یکی از پارامترهای اصلی قدرت هر کشوری، جمعیت آن است

حسین عرب در گفتگو با نوید شاهد بیان کرد: اقتصاد قوی خود عاملی برای افزایش جمعیت است، یکی از پارامترهای اصلی قدرت هر کشوری جمعیت آن است، جمعیت فاکتور موثری در قدرت ملی است. البته جمعیتی متناسب با وسعت همان کشور.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

جانباز 50 درصدی که به اسارت دشمن درآمد

نوید شاهد استان مرکزی پای صحبت‌های آزاده و جانباز حمید حجاریان نشت و ایشان در خاطراتی از دوران دفاع مقدس گفت: «بعد از حضور سه ساله در جبهه و جانبازی 50 درصد همچنان در جبهه حضور داشتم که به اسارت نیروهای بعثی درآمدم و 5 سال در اسارت نیروهای دشمن بودم.»
خاطرات شفاهی جانبازان؛

حضور در جبهه با دستکاری شناسنامه

جانباز «داود محمدیان» در خاطراتی از دوران دفاع مقدس گفت: «در دوران پس از انقلاب من سال دوم راهنمایی درس می خواندم و 14 سال بیشتر سن نداشتم. به همراه برادرم که عضو سپاه بود با جبهه و جنگ آشنا شدم و تصمیم گرفتم از طریق بسیج به جبهه بروم اما چون سنم کم بود، مجبور شدم شناسنامه‌ام را دستکاری کنم.»
خاطرات شفاهی جانبازان؛

شفا گرفتن جانباز با عنایت امام رضا(ع)

جانباز سعید فرهادی هزاوه در خاطراتی از دوران دفاع مقدس گفت: «در جبهه از هر دو پا ترکش خورده بودم، پزشکان گفته بودند رگ سیاتیکم قطع شده است ولی امیدی نیست. شبی در خواب به حرم امام رضا(ع) رفتم و وقتی از خواب بیدار شدم متوجه حرکت در پاهایم شدم که پزشکان آن را معجزه می دانستند. »
جانباز ۷۰ درصد «سید داود دیماد»

شهادت آرزویم بود

جانباز ۷۰ درصد سید داود دیماد در خاطرات شفاهی خود که از شبکه دنا پخش شد، می‌گوید: شهادت آرزویم بود.
گفتگو با جانباز 25 درصد دفاع مقدس به مناسبت روز جانباز؛

ما سربازان امام خمینی(ره) بودیم

«حسن کامجو» از جانبازان دوران دفاع مقدس بیان کرد: «امام خمینی(ره) در زمان تبعید به شاه گفته بود افرادی که در گهواره خوابیده‌اند سربازان من هستند. ما همان سربازانی بودیم که با همان انگیزه‌هایی که داشتیم به جنگ رفتیم و از کشور خود دفاع کردیم.»
گفت و گو با جانباز 30 درصد دفاع مقدس

دفاع از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را وظیفه خود می‌دانم

«حسن شکاری چاهستانی» از جانبازان دوران دفاع مقدس در گفت‌وگو با خبرنگار نوید شاهد بیان کرد: «دشمن به مرزهای ما هجوم آورده بود و وقتی وضعیت آن موقع کشورم را دیدم بر خود وظیفه دانستم که از این انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و همچنین از شرف، ناموس و حیثیت کشورمان دفاع کنم، برای همین به جبهه رفتم.»
خاطرات شفاهی آزادگان؛

مرزهای دشمن و راهی که به اسارت کشیده شد

جانباز و آزاده سرافراز «فریبرز سلیمانی» در روایتی از دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند که چگونه با وجود زخم‌های دردناک بواسطه ترکش و شیمیایی و تحمل و مقاومت در برابر دشمن، اسیر می‌شود.

روایت جانباز «امراله حسینخانی» از دوران اسارتش در دفاع مقدس

امر اله حسینخانی، جانباز ۵۰ درصد و از آزادگان استان کرمان، در مصاحبه‌ای به شرح زندگی و خاطراتی از دوران اسارت خود پرداخته است.
گفتگو با جانباز 70 درصد دفاع مقدس

افتخارم سربازی در عملیاتی با فرماندهی حاج قاسم است

جانباز هفتاد درصد «محمد حیدری نسب» گفت: «منطقه‌ عملیاتی والفجر چهار در غرب کشور واقع شد که فرمانده عملیاتی‌مان «حاج قاسم» بود و من در این عملیات مجروح شدم.»

روایت جانباز عملیات والفجر چهار از تجربه‌ای نزدیک به شهادت

جانباز محمدرضا شلتوکی از لحظه اصابت تیر خلاصی دشمن در عملیات والفجر چهار به زیر گلویش پس از حدود 40 سال پرده برداشت.
طراحی و تولید: ایران سامانه