همرزم شهید «ابوطالب منطقی» نقل میکند: «متوجه شدم این صف، صف شهداست. ابوطالب منطقی هم که شهید شده بود، داخل صف بود. در همین گیرودار من را صدا زد و گفت: شما را بیرون کار دارن! من از شهید منطقی خداحافظی کردم و به بیرون باغ رفتم. از خواب که بیدار شدم متوجه شدم که شهید نمیشوم.»