خاطرات شهید شعبانعلی خاکی داودی

خاطرات شهید شعبانعلی خاکی داودی

می‌خواهم دِینم را به شهدا ادا کنم

همسر شهید «شعبانعلی خاکی‌داودی» نقل می‌کند: «گفت: راضی می‌شی برم جبهه؟ چیزی نگفتم. برگشت طرفم و گفت: بذار برم! فکر می‌کنم این‌طوری دِینم به شهدا ادا می‌شه.»
قسمت نخست خاطرات شهید «شعبانعلی خاکی‌داودی»

پدر و پسری که با خدا ملاقات کردند

همسر شهید «شعبانعلی خاکی‌داودی» نقل می‌کند: «یادم می‌آید که قبل از تولد بچه‌ها در دوران بارداری، خیلی سفارش می‌کرد: هرچیزی رو نخور! مواظب حلال و حرومش باش! شاید به‌خاطر همین تربیت‌ها بود که ناصر هم بعد از پدرش، شهید شد.»
طراحی و تولید: ایران سامانه