خاطرات شهید یدالله شوریابی

خاطرات شهید یدالله شوریابی
قسمت چهارم خاطرات شهید «یدالله شوریابی»

امام زمان(عج) پای تابوت «یدالله»

دختر شهید «یدالله شوریابی» نقل می‌کند: «گفت: خواب دیدم جنازه شهیدی رو می‌برن. آقای نورانی زیر تابوت رو گرفته. پرس‌و‌جو کردم. چند نفری گفتن: نمی شناسی؟ آقا امام زمانه. شهید هم از کربلا اومده.»
قسمت دوم خاطرات شهید «یدالله شوریابی»

هوای کربلا به سرم زده

فرزند شهید «یدالله شوریابی» نقل می‌کند: «گفتم: بابا! تا یک ماه دیگه سربازی من تموم می‌شه و می‌یام پیش مامان، خواهر و برادر‌ها هستم بعد تو برو! حرفش این بود که نمی‌توانم. پرسیدم: چرا؟ جواب داد: هوای کربلا به سرم زده.»
قسمت نخست خاطرات شهید «یدالله شوریابی»

پیش از رفتن وعده شهادت و ثواب زیارت داد

همسر شهید «یدالله شوریابی» نقل می‌کند: «گفت: اگه شهید بشم خدا نگهبان تو و بچه‌هاست تنها نمی‌مونی. گفت: من می‌رم جبهه، شما هم که این بچه‌ها رو نگه می‌داری، ثواب زیارت رو می‌بری.»
طراحی و تولید: ایران سامانه