شهید حبیب‌اله کریمی

شهید حبیب‌اله کریمی
خاطره شهيد حبيب‌اله کريمی قسمت «26»

بازدید از غار حرا

شهيد «حبيب‌اله کريمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «غار حرا از نظر استراتژيکی و فکر نظامی و به دليل اين که کفر قصد آسيب رساندن به پيامبر را داشتند خيلی جای زيبا و جالبی بود؛ اگر هم اکنون به يک دانشکده رفته نظامی در سراسر دنيا بگويند بين اين همه کوه و غار جايی با چنين مشخصاتی پيدا کنيد فکر نمی‌کنم بتوان جايی به اين خوبی پيدا کنيد...» قسمت بیست و ششم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره شهيد حبيب‌اله کريمی قسمت «24»

جمرات ثلاثه

شهيد «حبيب‌اله کريمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «خيلی از حجاج قربانی را کشته و سرشان را نيز تراشيده بودند و خيلی از حجاج تازه برای رمی جمره می‌رفتند، هر کس در فکر خودش بود که اعمالش صحيح و درست سريعاً تمام شود. بالاخره پس از نيم ساعت به قربانگاه رسيديم و...» قسمت بیست و چهارم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره شهيد حبيب‌اله کريمی قسمت «22»

سنگ زدن به شیطان درونی

شهيد «حبيب‌اله کريمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «از شيطان اولی و شيطان وسطی عبور کرديم، ولی به فرمان خداوند امروز می‌بايست شيطان عقبه را رمی کرد، سپس به شيطان بزرگ رسيديم. آنجا غوغايی بود...» قسمت بیست و دوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره شهيد حبيب‌اله کريمی قسمت «23»

مراسم قربانی

شهيد «حبيب‌اله کريمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «خيلی از حجاج قربانی را کشته و سرش را نيز تراشيده بودند و خيلی از حجاج تازه برا رمی جمره می‌رفتند، هر کس در فکر خودش بود که اعمالش صحيح و درست سريعاً تمام شود. بالاخره پس از نيم ساعت به قربانگاه رسيديم و...» قسمت بیست و سوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره شهيد حبيب‌اله کريمی قسمت «21»

صفای عید قربان

شهيد «حبيب‌اله کريمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «روز عيد قربان در منا عجب لطف و صفایی دارد. پس از آنکه به منا رسيديم، سريع سفره صبحانه پهن شده و 100 نفر برادر سپاهی مانند اعضای يک خانواده بر سر اين سفره نشستند و...» قسمت بیست و یکم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره شهيد حبيب‌اله کريمی قسمت «20»

آخرين لحظات وقوف در عرفات با دعای کمیل

شهيد «حبيب‌اله کريمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «بعد از نماز مغرب و عشا، برادر آهنگران ما را در آخرين لحظات وقوف در عرفات با دعای کمیل به فیض رساند و سپس به طرف مشعرالحرام حرکت کرديم و آنقدر شلوغ و ترافيک بود که...» قسمت بیستم خاطره این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه