خاطرات شهید محمد فرح زاد

خاطرات شهید محمد فرح زاد

تا بیست و چهار ساعت دیگه شهید می‌شم!

هم‌رزم شهید «محمد فرح‌زاد» نقل می‌کند: «گفت: تو پسر شهید هستی و مامانت چشم به راهته! اینجا هم خطرناکه! تو برو! برگشتم عقب. راننده آمبولانس گفت: یک آقایی به اسم فرح‌زاد شهید شد. یاد حرفش افتادم که می‌گفت: تا بیست و چهار ساعت دیگه شهید می‌شم!»
طراحی و تولید: ایران سامانه