خاطرات همسر شهید

خاطرات همسر شهید

«حرفی برای گفتن ندارم»؛ خاطرات شهربانو شاهد از زندگی با دو شهید و یک جانباز

کتاب «حرفی برای گفتن ندارم»؛ به قلم ابوالفضل عالمی، خاطرات شهربانو شاهد از زندگی با دو شهید و یک جانباز دفاع مقدس است.
شهید محمدحسین زنگی آبادی

هر خونی پای درخت اسلام ریخته نمی‌شود

«هر کار کردم او را از رفتن منصرف کنم نشد، اما وعده‌ای به من داد که قلبم آرام گرفت و بهانه‌هایم کمتر شد گفت عزیزم هر درختی با خون اسلام آبیاری نمی‌شود و هر خونی هم پای اسلام ریخته نمیشود. این را بدان من که سعادتی ندارم برای شهادت، اما اگر شهید شدم به تو قول می‌دهم که شفاعتت کنم ...» آنچه خواندید بخشی از صحبت‌های همسر شهید زنگی‌آبادی است که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.
به مناسبت ولادت شهید «محمد خواجه» منتشر شد

شهیدی که آرزوی شهادت همانند «وهب» داشت

همسر شهید خواجه نقل کرد: همسرم هميشه آرزو مي کرد که گمنام باشد و جنازه‌­اش به خانه باز نگردد. آرزويش اين بود که بعد از شهادت، پيکرش نيز در بيابان‌های جبهه بماند. مي گفت در واقعه عاشورا مادر «وهب» سر بريده فرزندش را به طرف دشمن برگرداند و فرياد زد: «چيزي را که در راه خدا داده ام پس نخواهم گرفت...»
خاطراتی از شهید "سلیمان حسین زاده ویرانی"؛

زیارت امام رضا (ع) و دعای کمیل برنامه هر هفته‌مان بود

نوید شاهد - همسر شهید "سلیمان حسین زاده ویرانی" در خاطراتش نقل می‌کند: «هر شب جمعه برنامه حرم رفتن ایشان تعطیل نمی‌شد و در معیت ایشان حرم امام رضا عليه السلام می رفتیم، زیارت و دعای کمیل برنامه هر هفته مان شده بود».

کتاب «آسمان» به روایت همسر شهید "بابایی"

کتاب «آسمان» به روایت همسر سرلشکر خلبان شهید "عباس بابایی" است که در پنج هزار و 500 نسخه به چاپ رسیده است.

بیبین! به من مِخَندَه!

هر بار که به قاسم نگاه می‌کرد،‌ هیجان‌زده می‌شد و می‌گفت: بیبین! به من مِخَندَه! حال آن که هیچ نوزادی در آن سن و سال نمی‌خندد... ادامه این خاطره از همسر شهید «حجت‌اله صنعتکار آهنگری‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

سه خاطره‌ی به یاد ماندنی

از آن سال به بعد، روز بیست و دوم بهمن، سه خاطره‌ی به یاد ماندنی را در ذهن ما زنده می‌کند: سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، تولد فرزندم و ... ادامه این خاطره از همسر شهید «آصف مصطفی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
برای اولین بار در قالب کتابی از سوی انتشارات یازهرا(س)؛

دستنوشته‌های جهان‌آرا منتشر می‌شود + عکس

در کتاب اصلی یک بخش به روایت های همرزمان اختصاص دارد و بخش دوم، خاطرات همسر شهید است. بخش سوم کتاب هم سررسید و دست نوشته های شهید است که برای اولین بار منتشر می شود.

خواب عجیب همسر شهید

همسر "شهید عباسعلی شیخ لو" در قسمتی از خاطراتش می گوید: امامعلی بعد از شهادت به خوابم آمد و گفت: امام زمان (عج) در لحظه شهادت به ملاقاتم آمده بود.

«تعزیه دریا» خاطرات همسر شهید مدافع حرم به زودی منتشر می شود

«تعزیه دریا»خاطرات حدیثه نوبخت، همسر شهید مدافع حرم سید جواد اسدی، توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر می‌شود.
خاطرات همسر شهيد خانم صاحب طاهري

روایت همسرانه سردار شهید سيد جعفر طاهري

خدمت به خلق خداوند و دفاع از ميهن اسلام و نابودي عناصر ملعون گروهک ضد انقلاب از دلايل رفتن شهيد به جبهه بود. مي گفت انشاءا... پرچم اسلام را به اوج سربلندي مي رسانيم.
خاطرات همسر شهید

سطرهایی ناخوانده از زندگی حمید باکری به روایت همسر شهید

در آزادی خرمشهر، حميد با لذتي به من گفت: من تاريخ اسلام را امروز به عينيت ديدم. من حبيب بن مظاهر، قاسم و علي اكبر، همه اينها را در جبهه ديدم و تاريخ دوباره تكرار شد.

ناگفته هایی از مبارزات انقلابی شهید حمید باکری

اصرار به مبارزه و پيچيده بودن آن و از همه مهم‏تر ضرورت اخلاص در مبارزه و عدم خودنمايى كه به طور طبيعى احتمال آن براى يك جوان بيست و يك ساله مى‏رفت در سخنان او ديده می‏شد.
خاطرات خانم خورشيد خضري

شهيد صالح رسولي به روایت همسر

خوابش را اینگونه تعریف می کرد: مه غليظي توام با نوری درخشان از آسمان، پايين آمد و مرا در بر گرفت و در میان آن نور، مرا به آسمان برد.
خاطرات همسر شهید فريبا مژدهي فرد

عکس مزارش را خودش قاب کرد؛ شهید "حاجی یعقوبی"

در آخرین مرخصی عکسی انداخت و قاب کرد بعد دستي به روي عكس كشيد و گفت: اين عكس را هنگام شهادتم، سر مزارم خواهيد آورد.
خاطرات خانم خديجه نادي حق

شهيد مجيد رحيمي در کلام همسرش (1)

ايشان به من گفت كه بيا نزديك تر، ‌من مرثيه مي خوانم، شما هم گوش فرا دهيد. تقريبا سه ساعت با اين حال و اوضاع گذشت. شهيد مرثيه مي خواند و من هم فقط گريه مي كردم.
سيره شهيد علی ایرانمنش؛

حجت الاسلام شهید علی ایرانمنش به روایت همسر/ آرزوی شهادت

هميشه از خدا مي خواستند كه شهيد شوند و اولين تير هم به پيشاني ايشان بخورد و مي گفتند كه هيچ وقت براي من گريه نكنيد و آرزو دارم علي وار شهيد شوم.
طراحی و تولید: ایران سامانه