شهید خسرو وفایی

شهید خسرو وفایی
برگی از خاطرات همسر شهید «خسرو وفایی»؛

ازدواج اجباری!

«برای گرفتن گواهی رشد به دادگستری رفتیم. آنجا به من گفتند شما اختلاف سنی‌تان با این آقا خیلی زیاد است مگر شما را به این ازدواج مجبور کرده‌اند؟ ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همسر شهید «خسرو وفایی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
برگی از خاطرات همسر شهید «خسرو وفایی»

آداب زندگی را از مادربزرگم آموختم!

«مادربزرگی که بسیار مؤمن و باخدا بود و در طول این مدت به اندازه یک عمر به من محبت کرد و خیلی از مسائل اخلاقی و دینی را به من آموخت. در آن ایام به یاد ندارم شبی سر بر بالین گذاشته باشم و نمازمان را با هم نخوانده باشیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همسر شهید «خسرو وفایی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
فرازی از وصیت‌نامه شهید «خسرو وفایی»؛

حافظ ارزش‌های خون شهدا باشید

همزمان با سالروز ولادت شهید «خسرو وفایی» در وصیت‌نامه این شهید بزرگوار می‌خوانیم: «سلاح مبارزه را تا زمانی که کفر بر زمین است، شما به عنوان مسئولیت شرعی بر زمین نگذارید و حافظ ارزش‌های خون شهدا باشید ...»

برگی از خاطرات همسر شهید «وفایی» | برنامه عقد انجام نشد!

«کمی که تاکسی دور شد، متوجه شدند چمدان و همه وسایلی که خریده بودند، داخل صندوق عقب تاکسی جا مانده و او هم رفته است. نیم ساعتی نشسته بودند و کاملا مستاصل که چه کنند. خسرو دست‌هایش را بالا برد و گفت: یا صاحب‌الزمان (عج) من همه تلاشم این بود که جشن نامزدی‌ام در شب ولادت شما باشد، حالا خودت کاری بکن که آبروی من در خطر است ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همسر شهید «خسرو وفایی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
طراحی و تولید: ایران سامانه