سید جمال پس از مراجعت به اصفهان وادی آموزگاری را پیشه خود ساخت و در روستاهای شهرستان تیران اصفهان به شغل معلمی پرداخت و با تمام وجود به مشکلات عاطفی و مالی و فرهنگی شاگردانش رسیدگی می کرد . او از جمله عارفانی بود که خالصانه در پیشگاه خداوند خویش زانو می زد و اشک فراق می ریخت.
شهید "سعید امینی نور" دار خوین را که تجربه کرد نسیم شهادت را با همه وجودش احساس کرد و خانواده را مهیای شهادت نمود. هر وقت که به مرخصی می آمد می گفت :مبادا از شهادت من ناراحت شوید و روحیه خود را حفظ کنید .
شهید "محمد بت شکن"خطاب به پدر و مادر می گوید :من به یاری الله کاری را آغاز نموده ام که باید زودتر شروع می شد و آن معامله با خدا بود. جان در برابر جنت، هر چند راهش پر نشیب و فراز است اما باید این راه را طی کرد تا به مقصد رسید."
بعد از پیروزی انقلاب به عضویت بسیج در آمد و با شروع درگیریهای کردستان خو د را آماده مقابله با عناصر بیگانه نمود ولی به علت سن کم او را نپذیرفتند ولی با فعالیت زیاد بالاخره از بسیج مبارکه به کردستان اعزام گردید و پس از سه ماه مبارزه با شروع جنگ تحمیلی روانه جبهه جنوب گشت
شهید محمد موحدیان در سن 7 سالگی بود که علاقه ای عجیب به نماز خواندن پیدا کرد و هر وقت برای نماز بیدار نمی شد شدیدا ناراحت می گشت محمد از طفولیت سوالهای بسیار زیادی از بزرگتر ها می پرسید و اگر قانع نمی شد با روحانیون تماس می گرفت و از آنها جواب می خواست
شهید "صفیار میرزایی "در وصیت نامه اش آورده است: خون هزاران شهید و اطفال به خاک و خون کشیده و هزاران آواره، به ثمر رسیده، کوشا باشید که این رحمت خداست، که بر سر ما باریدن گرفته است.
دوران نوجوانی و جوانی شهید جبرئیل شیخلو در مسجد روستای قارقه قلون صرف فعالیت های مذهبی و انقلابی شد و با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، او تصمیم گرفت به ندای رهبر فرزانه انقلاب لبیک بگوید.
شهید "رمضان شهابی "در مبارزه با منافقين كوردل شجاعتي فراوان داشت به طوري كه با زكاوت خاص خود توانست عده اي از همرزمانش را در كوهستانها ي ايلام از گرسنگي نجات دهد.
شهید "رشید پایدار" روحي سرشار از محبت داشت و در برابر سخن حق تسليم بود. او با آنکه یک بار تا پای مرگ رفت دست از جبهه و جنگ نکشید و تقدیر چنین بود که در عملیات حصر آبادان به سوی معبود پرگشاید.
شهید قلی شریفی از شهدای نیروی انتظامی استان کرمانشاه است که در ایستگاه مخابراتی 220 دالاهو به دست منافقین به شهادت می رسد او پرچم دار جهاد و شجاعت بود.
یکی ازسفارشات ایشان این بود که کارهای دنیوی تمامی ندارند و نباید بیش ازحد به آن پرداخت. بلکه حتماً باید طوری برنامه ریزی کرد که علاوه برانجام کارهای روزانه، از بستگان هم دیدار کرد که آثاردنیوی واخروی فراوان دارد.
شهید قادری فعالانه در احداث جاده و خاکریز و نصب سنگر در روستاها و مناطق مرزی غرب شرکت می کرد تا اینکه در حوالی روستای سفید آب- باینگان مورد هجوم ضد انقلابیون قرار می گیرد و به شهادت می رسد.