آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۴۷۳۰
۱۲:۲۴

۱۴۰۴/۰۴/۱۰

فرزندانتان نباید بگذارند اسلحه‌ام در زمین دفن شود

شهید «بابک آبشار» در وصیت‌نامه خود می‌نویسد: «در تربیت فرزندانتان کوشا باشید که این عزیزان باید مملکت اسلامیمان را محافظت نمایند و به تمام جهانیان نشان بدهند که ما در پرتو اسلام می‌توانیم روی پای خود بایستیم و اینان نباید بگذارند تا اسلحه‌ام در زمین دفن شود بلکه باید اسلحۀ خونین و به خاک افتاده‌ام را بر دوش بگیرند.»


به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «بابک آبشار» پانزدهم شهریور ۱۳۴۳، در شهر بهشهر به دنیا آمد؛ نام پدر محمد و مادرش مهر انگیز نام داشت. وی از سوی بسیج به جبهه رفت و در تاریخ دهم تیر ماه ۱۳۶۵، در مهران بر اثراصابت ترکش به شهادت رسید؛ و در گلزار شهدای شهدای بهشهربه خاک سپرده شد.

فرزندانتان نباید بگذارند تا اسلحه‌ام در زمین دفن شود

فرازی از وصیت نامه شهید «بابک آبشار»:‌

ای پدر و مادر عزیزم می‌دانم که در هیچ زمانی فرزند خوبی برایتان نبودم ولی بدانید که شما را بسیار دوست داشتم؛ و فقط یک عامل بود که باعث شد من شما را ترک کنم و به این دیار هجرت کنم و آن دوستی خدا و ائمه اطهار بود که بر اثر تربیت صحیح شما در من بوجود آمد و رحمت خدا بر شما که خداوند بزرگ فرزندتان را برای نزدیکی به خودش انتخاب کرد.‌ای خانوادۀ عزیزم افتخار کنید که این امانت را به خوبی به صاحبش رساندید.

من از شما نمی‌خواهم که در دوری فرزندتان گریه نکنید گریه کنید و با گریۀ خود یاد شهدا را زنده بدارید و به دیگر انسان‌ها نشان دهید که چه مسئولیت سنگینی بر دوششان قرار دارد و چگونه باید راه شهدا را ادامه دهند.

ولی مادر عزیزم طوری نباشد که آن کافران و انسان‌های پست فطرت در جهت تضعیف انقلاب سوء استفاده کنند و البته من یقین دارم که خدا چنان صبری به شما عطا نماید که همگی تعجب نمایند؛ و‌ای خواهران و برادر عزیزم اگر می‌خواهیدکه من ناراحت نباشم و به شما افتخار کنم راهم را ادامه دهید؛ و در تربیت فرزندانتان کوشا باشید که این عزیزان باید مملکت اسلامیمان را محافظت نمایند و به تمام جهانیان نشان بدهند که ما در پرتو اسلام می‌توانیم روی پای خود بایستیم و اینان نباید بگذارند تا اسلحه‌ام در زمین دفن شود بلکه باید اسلحۀ خونین و به خاک افتاده‌ام را بر دوش بگیرند و جانانه با کفر به مبارزه بپردازند تا حاکمیت مستضعفین بر مستکبرین تحقق یابد.‌ای دوستان عزیزم و همکاران گرامیم مرا ببخشید و در کارتان مستحکم باشید تا خدا کمکتان کند و جنگ را فراموش نکنید، چون خدا به سربازانی مثل من و شما احتیاج ندارد بلکه مائیم که به این جبهه‌ها نیاز داریم تا هدف از آفرینش که همان تکامل انسان هاست تحقق یابد؛ و‌ای شاگردان عزیزم مرا ببخشید، چون هیچگاه لیاقت معلمی را نداشتم بعلت اینکه پیامبر گرامی، خود را معلم معرفی می‌کرد در نتیجه ما کی می‌توانیم خود را معلم بدانیم. برادران عزیز ارزش خود و زمانتان را بدانید و مسئولیت خود را درک کنید، چون شما آینده سازانید؛ و در خاتمه از تمامی انسانهائی که به نحوی با آنها رابطه داشتم طلب عفو می‌کنم، چون شاید پشت سرتان تهمت و یا غیبتی کرده باشم و از تمامی شما می‌خواهم که مرا دعا کنید تا به پابوسی ابی عبدا... برسم و در نزد شهدا قرار بگیرم و از شما خواهش می‌کنم این نعمت گرانقدر الهی یعنی امام عزیزمان را تنها نگذارید، چون در این صورت به تمامی مستضعفان و محرومان جهان خیانت کرده‌اید و بدانید که خداوند به جز صدر اسلام این چنین لطفی به هیچ امتی عطا نکرده است.

پدر عزیزم در ختم من خود را از لحاظ مادی به زحمت نینداز که من راضی نیستم و در تشییع جنازه‌ام نماز و سخنرانی توسط مرد مبارز و پیرو خط امام یعنی آقای جباری صورت بگیرد. مقدار زیادی نماز و روزه قضا دارم که خواهش می‌کنم آنها را بجا آورید و نسبت به هر کس مقروض می‌باشم قرضم را بپردازید و به هر کس می‌رسید برایم طلب عفو کنید تا شاید خداوند نیز مرا ببخشد. در ضمن باید بگویم که در ته قلبم نسبت به هیچ کس ناراحت نیستم.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه