خاطره ای از «عبدالخالق پور خنجر»
نوید شاهد- خاطره ای از عبدالخالق پور خنجر در مورد شهیدی که زمانی شهید شد که خواب شهادت خود را در همان روز دیده بود و به باغ بهشت پرواز کرد.

کاش من هم این چنین باغی داشتم

نوید شاهد: یک شب مصطفی با حیرتی آمیخته با شور و شعف از خواب برخاست، از او پرسیدم: چی شده مصطفی، مضطربی؟! چند لحظه ای سکوت کرد و گفت: دیشب خواب دیدم مردی عرب آمد و گفت: بیا برویم تا در باغی که دارم گردش کنیم. به همراه او رفتم. پس از گردش در آن باغ سر سبز به او گفتم: عجب جای خوبی است. کاش من این چنین باغی داشتم. او گفت:آیا حاضر هستی به اینجا بیایی و پیش من بمانی؟ گفتم: آری می آیم. مصطفی در حالی که نور عجیبی در چهره اش می درخشید، گفت: برادر جان من امروز شهید می شوم. آن روز شانزدهم آذر ماه سال 1360 بود و او همان روز از دشت سر سبز بستان تا باغ بهشت پرواز کرد.

 

منبع:کتاب لحظه‌های آسمانی/غلامعلی رجائی/کرامات شهدا/ناشر: نشر شاهد

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده