سیری در زندگی جهادگر شهید " ناصر دوستی "؛
نوید شاهد - در قسمتی از وصیت نامه شهید "ناصر دوستی" آمده است: آرزو داشتم که هزار جان داشته باشم و در راه خدا فدا نمایم تا هزار بار رضایت خدا را به جا آورم. با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) ریشه ظلم و ستم رژیم تاغوت خواهد خوشکید و سپاس خدای را که به من آگاهی بخشید تا با چنگ زدن به اسلام ناب محمدی در جهاد سازندگی به خدمت مشغول شوم. در ادامه شما را به خواندن زندگی و و صیت نامه این شهید بزرگوار دعوت می‌کنیم.

به گزارش نوید شاهد کردستان؛ شهید ناصر دوستی روز بیستم مرداد ماه سال ۱۳۲۷ در روستای عباس آباد گروس در خانواده ای متدین و زحمت کش به دنیا آمد.

هنوز شش ماه از تولد وی نگذشته بود که مادرش را از دست داد از نعمت مهر مادر محروم شد.

ناصر دوران کودکی را در روستا پشت سر گذاشت و به دلیل نبود امکانات تحصیلی و آموزشی از کسب علم و دانش بی بهره گشت.

وی با رسیدن به سن نوجوانی برای کمک به معیشت خانواده به کشاورزی و دامداری در روستا مشغول شد، با توجه به مشقتها و رنجها و درآمد کمی که داشت حامی، یار و یاور یتیمان بود و همواره دیگران را به یاری و کمک به همنوعان خصوصا ایتام سفارش می کرد.

ناصر پس سالها تلاش و فعالیت در امور کشاورزی از سال ۱۳۵۵ به شهرستان دیواندره مهاجرت کرد و پس آشنایی با خانواده ای مذهبی به سنت حسنه ازدواج مبادرت ورزید و با دختری از این خانواده ازدواج کرد، ثمره این ازدواج دو فرزند (یک دختر و یک پسر) است.

با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و تشکیل جهاد سازندگی به فرمان امام (ره) وارد جهاد سازندگی شد و بعنوان راننده مشغول خدمت گردید با توجه به تهدیدات و ناامنی که گروهکها در منطقه ایجاد کرده بودند به کار خود ادامه داده و در این راه با تمام توان خدمت می کرد، به طوریکه برای سخت ترین ماموریتهای جهاد سازندگی پیش قدم می شد.

وی خدمت در جهاد سازندگی را راهی برای محرومیت زدای و کمک به مردم منطقه می‌دانست، گروهکهای ضد انقلاب نیز از آنجا که نمی خواستند آبادانی و سازندگی در این منطقه توسعه پیدا کند، بارها ناصر و همرزمانش را تهدید به مرگ کردند، پس از مدتها به همین دلیل توسط گروهک ضد انقلاب دمکرات دستگیر شد و بعد از تحمل شکنجه های فراوان توانست از دست آنان رهایی یابد.

اما این تهدیدها و آزار و اذیتها نمی‌تواست جلودار عزم راسخ ناصر و همرزمانش باشد.

سر انجام روز بیست و هشتم مهرماه سال ۱۳۶۱ در مسیر روستای «زاغه – کوله» بعد از زخمی و اسیر کردن، وی را به روستای زاغه منتقل کرده و در آنجا از مداوا و کمک مردم روستا به او ممانعت می کنند، پس از آزار و اذیت فراوان و خونریزی شدید در بامداد یک روز پس از اسارت به شهادت رسید.

وصیت نامه

به نام خدا

« وَ لَا تَحسَبَّن الَّذیِنَ قُتِلُوا فِی سَبیلِ اللهِ اَمواتاً بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون » (آل عمران، آیه 169)

و مپندارید آنان را که در راه خدا کشته شدند مرده‌اند بلکه زنده‌اند پیش خدای خود روزی می خورند.

پس از آرزوی موفقیت مسلمانان در برابر دشمنان خدا و مسلمین جهان، از خداوند متعال خواستارم که ما را هدایت کند تا در خدمت مسلمین جهان باشیم و به ما ایمان کامل عطا فرماید تا بتوانیم جان بی ارزش خود را در راه اسلام و پیاده کردن قانون خدا در جهان فدا کنیم. تا شاید خداوند بزرگ از ما بنده گناهکار راضی شود.

آرزو داشتم که هزار جان داشته باشم و در راه خدا فدا نمایم تا هزار بار رضایت خدا را به جا آورم. با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) ریشه ظلم و ستم رژیم تاغوت خواهد خوشکید و سپاس خدای را که به من آگاهی بخشید تا با چنگ زدن به اسلام ناب محمدی در جهاد سازندگی به خدمت مشغول شوم.

به امید پیروزی رزمندگان اسلام

ناصر دوستی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده