آرزوی شهادت داشت/ زندگینامه شهید یحیی عباسی
شهیدیحیی عباسی در تاریخ چهارم
بهمن ماه سال یکهزار و سیصد و چهل و چهار در روستای قزلعلی از توابع شهرستان بیجار
در میان خانواده ای مذهبی و متدین متولد شد. پدرش خداداد و مادرش صدیقه نام داشت.
از سن هفت سالگی که به مدرسه رفت در جلسات قرائت قرآن و سخنرانی هم شرکت میکرد.
یحیی با روحیهای مذهبی رشد کرد و وارد جریانات انقلاب شد. به همراه خانواده در راهپیماییها شرکت میکرد و هنگامی که مجسمهی
شاه را پایین کشیدند با خوشحالی تمام از پایان دوران ظلم و ستم پهلوی شعار آزادی
سر میداد.
بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت برای یحیی چهارده ساله ، یک روز استثنایی بود و سر از پا نمی شناخت.
پسر درس خوان مدرسه با و جود علاقه و توانایی در پایان دورهی راهنمایی متوقف شد و
ترجیح داد کمی از بار روی دوش پدرش را بردارد.
اخلاق و رفتار شهید زبانزد دوستان و
آشنایان بود ، هیچگاه با صدای بلند نمی خندید و با لحنی آرام صحبت می کرد .اوضاع
بعد از انقلاب خیلی زود با جنگهای داخلی و تهاجم نیروهای خارجی به هم ریخت.
یحیی که اوج انقلاب را تجربه کرده
بود میخواست کاری بکند اما نیاز خانواده مانع از رفتن پیش از موعد سربازیش شد.
سال یکهزار و سیصد وشصت و دو به خدمت
سربازی فراخوانده شد و از طرف ارتش به تبریز و بعد هجده ماه به قزوین اعزام شد و
پس از آنجا به جبههی فکه رفت. وقتی به مرخصی میآمد یک لحظه هم غیبت نمیکرد و میگفت:
من نباید غیبت کنم. با شوق به خدمت میرفت و در آخرین مرخصی از آرزوی شهادتش برای خانواده گفته بود او مرگ
در خانه را ننگ می دانست و دوست داشت در جبهه به شهادت برسد.
بعد از سه ماه خدمت در جبههی فکه در روز بیستم اسفند ماه سال یکهزار و سیصد و شصت و چهار هنگامی که از کندن محل سنگرها فراغت یافته بود مورد اصابت ترکش خمپارهی دشمن به پهلوی چپش قرار گرفت و به مقام رفیع شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای بیجار به خاک سپرده شده است.