
والفجر 8 – شهید اصغر نجفی(معاون فرمانده گردان)

به گزارش نوید شاهد قزوین:
خاطرات
روز پدر بود
زهرا نجفی، فرزند شهید: من فقط پنج سالم بود، که بابا «اصغر»م شهید شد.
پس
چیز زیادی از او به یاد ندارم؛ فقط یادم است چند ماهی بابا را ندیده بودیم.
یک شب دیر وقت، مادرم ما را بیدار کرد و گفت: «بیایید بابایتان آمده است»
و ما که اصلاً باور نمیکردیم، در حالی که او خواب بود همه روی سرش ریختیم
و کلی خوشحالی کردیم.
یک بار دیگر هم یادم است که چندین سال پیش، روز تولد «حضرت علی» (ع) ـ که
«روز پدر» هم هست ـ دلم میخواست پدرم بود و هدیهای به او میدادم.
به یاد
بابا «قرآن» را باز کردم و آیهی «ولا تحسبن الذین قتلوا ...» آمد.
خیلی
برایم جالب بود و یکجورهایی اطمینان قلب پیدا کردم.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.