احساس غرور می کردم/ خاطراتی از شهید امجد بابا خانی
شهید امجد باباخانی
فرزند:
محمد امین
ولادت:
۱ ̷ ۸ ̷ ۱۳۴۳
محل ولادت:
روستای مشی آب دیواندره
شغل:
سرباز ارتش لشکر ۲۱ حمزه
تاریخ
شهادت: ۲۹ ̷
۱۱ ̷ ۱۳۶۵
محل شهادت: جبهه
دهلران
نحوۀ شهادت: درگیری با نیرو های بعثی- اصابت گلوله محل دفن: بهشت محمدی سنندج
امجد باباخانی در میان خانواده ای روستایی و محروم، در روستای مشی آب دیواندره دیده به جهان گشود. پدر و مادرش محمد امین و شوکت کشاورز بودند. تا پایان دورۀ تحصیلات ابتدایی درس خواند. در کلاس اول راهنمایی ترک تحصیل کرد و در کنار خانواده اش تن به کار در روستا سپرد. وی چند سالی به حرفه ی خیاطی مشغول بود. با رسیدن به سن خدمت نظام در شرایطی که میهن ما مورد تجاوز ارتش عراق قرار گرفته و از طرف دیگر آتش جنگ داخلی در کردستان توسط ضدانقلاب برافروخته شده بود.، به تهدید های ضدانقلاب اهمیتی نداده و داوطلبانه عازم خدمت نظام شد. وی به عنوان سرباز وظیفه ارتش، در لشکر ۲۱ حمزه سازماندهی و در جبهه های نبرد علیه باطل حضور یافت. وی پس از ماه ها خدمت صادقانه و ابراز شهامت و لیاقت، سرانجام در منطقه عملیاتی دهلران هدف اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
احساس غرور می کردم
جوان های مجرد هیچ وقت نمی توانند احساس پدرانه یا مادرانه نسبت به فرزند را درک کنند. تا زمانی که خود ازدواج می کنند و صاحب اولاد می شوند. آن وقت ممکن است بفهمند پدر یا مادر چه حسی در مورد فرزندشان دارد. روزی که فرزندم به خدمت سربازی اعزام شد، احساس غرور و در حین حال دلتنگی عجیبی در وجودم آمیخته شده بود. برای اولین بار و به خاطر دوری فرزندم، اشک در چشمانم حلقه زد و وقتی رفت، در خلوت خودم گریه کردم. یادم می آید احساس غرور می کردم چون پسرم مردی شده بود و می رفت تا در برابر دشمن متجاوز قد علم کند و ازطرفی دیگر دلتنگش شده بودم. دیدن مزرعه و یا حتی درختی، خودبخود یاد آور خاطرۀ زحمت کشیدن فرزندم و لبخند هایش بود. هنگام رفتن شاید اشکم را دید. گفت : پدرجان خوشحال باش. من به خاطر دفاع از دین و آب و خاکم می روم. دین ما و ناموس ما در خطر تجاوز دشمن است. آخرین مرخصی را که آمد و می خواست برود، از زیرقرآن عبورش دادم و او را روانۀ دیار عاشقان کردم.
از خاطرات آقای محمد امین باباخانی، پدر شهید