خیرخواه مردم بود/ خاطراتی از شهدای فجرآفرین کردستان/ شهید عثمان احمدی
شهید عثمان احمدی
دریکی از روستاهای اطراف سنندج بنام آرندان میان خانواده ای کشاورز دیده به جهان گشود پدرش الله مراد ومادرش زینب نام داشت کودکی بیش نبود که پدرش دار فانی را وداع گفت با توجه به شرایط خاص تحصیل علم در آن سالها و محرومیت از نعمت پدر ونداشتن سرپرست و حامی مالی امکان تحصیل برایش فراهم نشد و بعدها در حد خواندن ونوشتن سواد را یاد گرفت بعلت فوت پدر توسط مادرش حضانت و سرپرستی شد و امروز او می بایست عصای دست مادر باشد. با تمام وجود به او خدمت می کرد و قدرشناس زحمات مادر بود
بعد از معافیت از خدمت سربازی در سال
1352 در شبکه بهداشت ودرمان سنندج، واحد بیمه خدمات درمانی مشغول به کار شد و پس
از استخدام بعنوان کارمند دولت ازدواج نمودو ثمره زندگی مشترکشان چهار فرزند، 2
پسر و 2 دختر بود درحل مشکلات مردم تلاش می کرد و اگر در بین اقوام اختلافی پیش می
آمد پا در میانی می کرد تا در بین آنان صلح و آشتی ایجاد کند.
سرانجام در روز نهم آبانماه سال 1357 قراز بود برای یکی از فرزند خردسالش شیرخشک تهیه کند که به هنگام بازگشت از محل کار به همراه تنی چند از شهروندان سنندجی براثر اصابت گلوله مزدوران رژیم شاه که دیوانه وار به جان مردم افتاده بودند به مقام رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاکش را با انتقال به روستا در زادگاهش به خاک سپردند.
خیرخواه مردم
درکمک به مردم پیشقدم بود از هیچ کمکی به دیگران دریغ نمی کرد و با تمام وجود خیرخواه مردم بود چند روز قبل از شهادت سه نفر در شهر براثر اصابت گلوله مجروح شده بودند او با وجود اینکه آنها را از قبل نمی شناخت اما برای کمک به مصدومین و نجات آنها از مرگ حتمی بخش از خون خود را اهداء کرده بود و حتی یک روز بعد از اهداء خون به عیادت آنها رفته بود. یکبار هم در روستا یکی از بچه ها ی همان روستا بعلت افتادن از پشت بام افتاده بود و سخت مجروح شده بود بدون هیچ گونه چشتم داشتی او را به درمانگاه شهر رساند و او را از مرگ نجات داد بعدها هر وقت پدر ومادر آن بچه ، فرزندان شهید را می دیدند این خاطره را برای آنان تعریف می کردند و می گفتند پدر شما بچه ما را نجات داده است.
از خاطرات خانم حمیرا احمدی همسر شهید