بهشت زير پاي مادران است / خاطره اي از شهيد علي اوسط طهماسبي
شهید علی اوسط طهماسبی
فرزند: علی
اکبر
ولادت: 25 ̷ ۳ ̷ 1336
محلولادت:بیجار
شغل:پاسدار
تاریخ شهادت
13 ̷ ۹ ̷ ۱۳۶۳
محل شهادت: سنندج – حاده روستای
گریزه
نحوۀ شهادت: درگیری با ضدانقلاب- اصابت گلوله
محل دفن: گلزار شهدا بهشت محمدی سنندج
شهید علی اوسط طهماسبی در میان خانواده ای متدین در شهر بیجار دیده به جهان گشود . پدر ومادرش، علی اکبر و فاطمه ، نام زیبای علی اوسط را برای او انتخاب کردند. پدرش کارمند سازمان جنگل ها بود و به استانهای شمالی کشور منتقل گردید. وی دوران تحصیلات ابتدایی را در شهرهای بهشهر، آستانه اشرفیه و دبستان ملی کرباسی رشت طی نمود. دراین مقطع پدرش بدلیل ایستادگی در برابر اربابان زر و زور رژیم ستمشاهی که به تخریب منابع طبیعی می پرداختند، به شهر سنندج تبعید شد و علی اوسط دراین شهر ادامه تحصیل داد و موفق به کسب مدرک تحصیلی دیپلم گردید. در همان ایام جوانی اهل مسجد بود و در ایام سوگواری سید وسالار شهیدان ، حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) نوحه خوانی می کرد. شخصیت دینی و مذهبی اش از همان دوران کودکی شکل گرفته بود. در رشته ورزشی کشتی نیز سرآمد و صاحب مقام ومدال بود. با اوج گیری تظاهرات و راهپیمایی مردم مسلمان ایران ، خیلی زود به صف انقلابیون پیوست . با پیدایش گروهکهای ضدانقلاب در کردستان در سال 1358 ، برای مدتی به شهر قروه مهاجرت نمود و همانجا برای مقابله با ضد انقلاب لباس رزم پوشید و درکنار شخصیت هایی همچون شهیدمحمد بروجردی درپاکسازی شهرهای کامیاران و سنندج بخوبی درخشید و امروز ارتفاعات توس نوذر( تپه الله اکبر سنندج) بر گام های استوارش گواهی می دهند. وی سخت ترین ماموریت ها را به عنوان سرباز گمنام امام زمان(عج) ، وی می پذیرفت تا در کردستان امنیت پایدار برقرار شود. سال 1361 ازدواج نمود. در این ایام مسئولیت ستاد مبارزه با مواد مخدر را عهدار بود. سرانجام پس از سالها مجاهدت و خدمت صادقانه و درکمال گمنامی ، در اقدامی تروریستی و از قبل طراحی شده توسط ضدانقلاب به مزد وپاداش خویش که همانا شهادت درراه خداست ، دست یافت از این شهید والا مقام دو فرزند پسرودختر به یادگار مانده است .
عشق به حسيني
-پدرشهید نقل کرده اند که: علی اوسط شش ساله بود که در آستانه اشرفیه بودیم . یک روز در حسینیه آنجا گم شد. پدر ایشان از محل کار به خانه آمده بود تا موضوع را پیگیری نماید. به شهربانی وقت و کلانتری اطلاع داده بود که پسرم با این نام نشان گم شده است. یکی از پاسبانها سریع برگشته و مادر علی را به حیاطی دورتر از حسینیه راهنمایی کرده و علی را به او نشان داده بود که در حال تزئین خیمه حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) بود. در آنجا دیده بود که علی ، خاک و گلاب را با هم قاطی می کرد تا روی لباس عزاداران حسینی بمالند. تمتم لباسها و بدن خودش پوشیده از خاک و گلاب بود.
بهشت زيرپاي مادران است
-مادر شهید نقل کرده اند:که وقتی علی از مدرسه به خانه می آمد، می گفت: مادر جان اجازه بده زیر پای شما را ببوسم. هم خستگی شما رفع می شود و هم من بهشت را می بوسم. چون زیر پای شما مادران است.
از خاطرات خانم شیدا سهرابی همسر شهید