زندگينامه و سه خاطره از شهيد عباس طالبي
در دوران
دفاع مقدس در بسيج ويژه ثبت نام كرد و افتخار ملبّس شدن به لباس معرفت و عشق بسيجي
را نصيب خويش ساخت.
عباس عليرغم اينكه تازه عروسي كرده بود حضور درميدان هاي رزم
را بر آمال جواني ترجيح داد و راهي جبهه
هاي حق عليه باطل شد، تا اينكه در محور حسين آباد ـ ديواندره، در درگيري با عوامل
كوردل استكبار جهاني براثر اصابت تير، نداي حق تعالي را لبيك گفت و به ديدارش شتافت.نام پرافتخار عباس
درفهرست شهيدان بزرگوار سريش آباد قرار گرفت وبدن مطهرش در زادگاهش سكني گزيد
از همان دوران كودكي داراي اعتقادات ديني قوي
بود علاقة وافري به ائمة اطهار(ع) داشت؛
هميشه از مادرش ميخواست كه روايت حادثة كربلا را برايش تعريف كند.
! كراراً اظهار ميداشت كه من به اسم خودم
افتخار ميكنم چون همنام مولايمان قمر بنيهاشم هستم. !
خواهر عباس از توصيه برادرش مي گويد: با وجود اينكه از من كوچكتر بود لكن همواره مرا به حفظ حجاب و رعايت
محرّمات اسلامي توصيه ميكرد و ميگفت كه حجاب زنان كوبندهتر از اسلحة رزمندگان
است. ! وقتي عباس را در لباس بسيجي مشاهده كردم،اشك
در چشمانم حلقه زد. ايشان در برخورد با اين صحنه گفت:«خواهرم! از شما انتظار
نداشتم گريه كني، ميخواهم برايم دعا كنيد. بارها شاهد بودم كه با يك حس عجيبي در
فراق دوستان شهيدش اظهار نگراني مي كرد و آرزوي وصال آنان را داشت. ! همسر محترمه شهيد نقل مي كند: هجده ساله بود كه با ايشان ازدواج كردم، در طول مدت ازدواج غالباً در صحنة
جنگ و مناطق عملياتي حضور داشت. در مرخصيها از جنگ و جبهه برايم صحبت ميكرد و
مرا به حفظ حجاب اسلامي و اقامة نماز اول وقت، توصيه مينمود و ميگفت كه نماز
كليد بهشت است. ! مادر دلسوختة عباس نيز خاطراتي از فرزندش
بياد دارد: