شهید اردیبهشت ماه
دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۰
شهید محمود تاج الدین فرزند احمد در سال 1314 متولد و در اردیبهشت ماه سال 1366 در آبادان بر اثر اصابت گلوله به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

« به نام خدایی که جان داد و جان گرفت »

مادر عزیز پسرِ تو اکنون در زیر باران گلوله و آتش در میان شراره­های سرب گداخته و تکه­های فولاد و در طوفان خونبار این نامه را برای تو مینویسد. این نامه را از آن لحاظ می­نگارم که اگر نتوانستم بعداً از خود خبری به شما رسانم مرا خطاکار ندانی و پسر خود را بی­مهر نخوانی. اکنون که دانستم در این لحظه خطرناک در این هنگامی که رگبار مسلسل و غرش توپ و آهنگ سهمگین هواپیماها و انفجار توپ و خمپاره انسان را به سرگیجه مبتلا می­سازد و چشم را خیره می­کند و دل را می­لرزاند و خون را بجوش می­آورد باز بیاد تو هستم و قلبم از مهربانی­های پیشین تو آکنده هست میخواهم در این لحظه بدانی که باز فکرم در پیرامون تو میچرخد، تا مبادا خدای ناکرده از بمباران دشمن ذره­ای به شما آسیب رسد و یا لحظه­ای آسایش روحی تو را بر هم زند و روح خالص تو را بی­قرار سازد.

مادر گرامی من آن لحظه که بسوی جبهه می­آمدم به شما یادآور گشتم باید پیوسته بردبار و توانا و سرافراز باشی بردبار از دوری. توانا در برابر هر نوع خبر سهمناک در مورد فقدان من. که چون باعث سربلندی توست این نکته را همیشه بیاد داشته باش من امروز به یک تصمیم دیگر دست زدم و شاید جان خود را در راه آن از دست بدهم. با این وصف مایلم که تو هیچگونه عجز و لابه در مرگ من ننمائی و قطره­ای اشک فرو نریزی پیوسته خاطر خودت را با این جمله خرسند کنی که پسر من با دلاوری جان فدای میهن کرد.

مادر گرامی من خود را فدای میهن می­سازم که میهن گرامی من در کف دشمن نیفتد و تو در آسایش باشی. من مرگ را استقبال می­نمایم که کشورم زنده باقی بماند. من جان خود را فدای راهش میکنم که پای دشمن بخاک میهن عزیزم راه نیابد. آیا از من جز این کار دیگری ساخته است؟ این بزرگترین هدیه­ایست که در این موقع تاریک و سخت من میتوانم نثار راه او کنم و مطمئن باش تا ما اینگونه ارمغان در راه میهن نثار میسازیم دشمن نخواهد توانست گامی فراتر نهد.

مادرم آنچه را خداوند به تو داد و اینک مایلست در این روزهای پرآشوب مرا از تو بگیرد. تو که مرا بزرگ کردی و وظیفه خود را پایان دادی قطعاً انتظار دیگری جز این نخواهی داشت. بزرگترین و مقدس­ترین آرزویم این است که کشورم از من راضی باشد همین و بس. مادر گرامی دیگر از مرگ من ناله مکن سر افکنده مباش اندیشه منما. اندوه مخور. اشک مریز. سیاه نپوش. روان مرا آزرده مساز. همانطوریکه تاکنون جسور و شجاع بودی باقی بمان. همان قسم پایداری پیشه کن. همانگونه دلیر باش. بگذار نام مرا بیاورند و تو را نشان دهند که چقدر دلیر و بردبار در برابر بزرگترین پیشامدها بدون ذره­ای تردید تصمیم خود را گرفتیم.

مادر پس از این هر وقت که نام پسرت را میبرند با لبخند به آنان بگو که پسرت فداکار بود و با شهادت در راه میهن جان سپرده و بدان روان من هم در پیرامون تو میچرخد و ناظر بردباری­ها و شهامت توست. من راه دوستانم را پیش گرفتم دوستانی که در این راه جان سپردند. بیش از این دیگر سفارش نمیکنم برای امام دعا کنید.

با آرزوی پیروزی هر چه سریع رزمندگان با تو خداحافظی می­کنم. مادر ترا به خدا می­سپارم. برای آخرین بار روی تو را از راه دور می­بوسم. از طرف من به دوستانم سلام برسانید و بگویید از اینکه دوست خوبی برای آنها نبودم مرا ببخشند.

منبع: اسناد و مدارک موجود در آرشیو بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده