خاطراتي از اولين روحاني شهيد استان كردستان
بخشش او در اوج نياز
زندگي مشترک ما چهار سال بيشتر نبود وضع مالي ضعيف بود و چون تمام عمر را تحصيل کرده و به زندگي طلبگي قناعت کرده بود و از عزت نفس و مناعت طبع بالايي برخوردار بودند و هميشه به ما مي گفت تنها به خدا توکل کنيد با وضعيت نامناسب مالي که داشتيم از کمک به فقرا و دستگيري نيازمندان غافل نبود تا جايي که گاهي من به او اعتراض مي کردم چون در اوج نياز اقدام به انفاق مال و بخشش مي کرد و در جواب من مي گفت خدا کريم است و هيچ وقت ما را تنها نمي گذارد و فراموش نمي کنم در يک شب ماه مبارک رمضان براي سحري تنها دو تا تخم مرغ داشتيم وقتي براي سحر بيدار شديم گفت تو مي داني وضع زندگي همسايه خوب نيست و احتمالاً چيزي براي خوردن ندارند يکي از تخم مرغ ها را برداشت و با کاسه ي ماست و مقداري نان براي همسايه برد و مي گفت اين يک تخم مرغ باقي مانده براي دو نفر ما کافي است .
( از خاطرات خانم فاطمه رضا پور همسر شهيد)
دفاع از ارزش هاي ديني
در سال 1340 که در روستا زندگي مي کرد چندين بار با سپاه دانش و دهيار روستا که از طرف حکومت شاه منصوب شده بودند درگير شد آنها مأموريت داشتند تا بي بند و باري را در روستا رواج دهند و عملاً با کارهاي خود به ارزش هاي ديني دهن کجي مي کردند و شهيد مرحوم ملا محمد رشيد علومي در کمال شجاعت در مقابل آنها مي ايستاد و از ارزش هاي ديني و شريعت اسلام دفاع مي کرد و اين چنين در تنوير افکار عمومي بر عليه ظلم و ستم شاه نقش فعال داشت .
( از خاطرات سيد محي الدين قريشي مدرس و امام جمعه روستاي آيچي)
مبارز نستوه
شهيد ملا محمد رشيد علومي معروف به ملا رشيد گوره قلعه ي معروف و مشهور بود او يکي از رجال برجسته ، فعال ، مبارزي نستوه و مردي آزاده و آزاد منش بود . از مردان مبارز و انقلابي منطقه سقز و در واقع از مبارزين بنام کردستان به شمار مي رفت و تا جايي که من بخاطر دارم از همان دوران طلبه گي روحيه ي ظلم ستيزي داشت و در مقابل بيدادگري ها و ظلم و ستم اربابان زر و زور با شهامت و جسارت تمام چه در مجالس عمومي و در محافل خصوصي مي ايستاد و گاهي با آنها درگير مي شد و اين روحيه و اين اقدامات باعث شده بود که او نتواند در يک جا بماند و از اين روستا به آن روستا و از حجره اي به حجره ي ديگر مي رفت و نقش خود را ايفا مي کرد و در نهايت چنين عنوان کردند که توسط فردي که در آن زمان ها چايخانه داشت و مدتي با شهيد فعاليت مي کند عکس و اطلاعات در دست را در اختيار ساواک قرار مي داد و او را لو مي دهد به شيوه اي که تحت تعقيب قرار گرفت و چندين بار خانه او را تفتيش نمودند و پس از مدتي قريب به دو ماه حبس در زندان انفرادي در حالي که کسي با او اجازه ملاقات نداشت به شهادت رسيد و از قضا شخصاً بر جنازه او نماز ميت خواندم و تلقينش را بجاي آوردم .