فرازی از وصیّتنامهی شهید اسدالله قائمپناه
پدر و مادر مهربان! امیدوارم بتوانم با یک پیروزی کامل یا جزئی برای خدا و اسلام و قرآن جان بیارزشم را به الله آفرینندهی خود تسلیم نمایم.
امیدوارم بتوانم برای شما یک
فرزند نیکو و صالح بوده باشم و از شما میخواهم پس از شهادتم هیچ گونه گریه و زاری
نکنید، بلکه خوشحال باشید. زیرا من پیروز شدهام و به آرزوی خود رسیدهام
و شما را به نماز سفارش میکنم و دعا برای {سلامتی} امام امّت بکنید. مادر جان! موقعی به یاد من افتادی گریه نکن و یا موقعی که بر سر قبر من آمدی آن لحظه به فکر کربلای حسین(ع) باش که برای آن که اسلام بماند جان خود، فرزندان و عزیزانش را دو دستی تقدیم حقّ تعالی نمود.
مادر! مگر علیاکبر، قاسم و سرباز شش ماههاش در روز عاشورا در کربلای امام حسین(ع) شهید نشدند!؟ مگر حضرت عباس، دو دستش را از تن جدا نکردند!؟ پس من از آن بزرگواران بیشتر نیستم، بلکه یک بنده گناهکارم و امیدوارم خداوند گناهان ما را ببخشد. درود بر امام امّت امام خمینی بتشکن. درود بر رزمندگان اسلام
پایگاه سقز30/8/61 – قائمپناه