نوید شاهد - «لیلا امرایی» خواهر اولین شهید مدافع حرم شهرستان ری و دانشجوی سال دوم رشته کامپیوتر می‌گوید: «قرار بود سردار سلیمانی از منطقه درعا سوریه عبور کند ولی ماشینی که داخل آن برادرم و دو تن دیگر بودند، 10 دقیقه زودتر از آن منطقه عبور می‌کنند و دشمن که قصد جان حاج قاسم را کرده بود و به خیال خودش، این ماشین درونش حاج قاسم است و مورد حمله موشکی قرار می‌گیرد، هر سه نفر به شهادت می‌رسند و حاج قاسم از نیروها می‌خواهد هیچکس وارد منطقه نشود و خودش بدن‌های متلاشی شده رزمندگان را جمع می‌کند و هر قطعه را که جمع می‌کرد، بر آن بوسه می‌زدند و از چشمانش اشک سراریز می‌شود.»

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: 16 آذرماه روزی است، که سه دانشجو به نام‌های مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی و آذر شریعت‌رضوی هنگام اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا و همچنین از سرگیری روابط ایران با بریتانیا، در سال 1332 در دانشگاه تهران کشته شدند و این روز، به نام روز دانشجو نامیده شد.

به مناسبت 16 آذر روز دانشجو به سراغ خواهر شهید مدافع حرم و دانشجوی رشته کامپیوتر علی امرایی رفته‌ایم. وی برگی از خاطرات برادرش را برای ما ورق زد و ما مخاطبان نوید شاهد را دعوت به خواندن این گفتگوی خواندنی می‌کنیم.

جامعه دانشجویی، در راستای اعتلای فرهنگ ایثار و شهادت و انتقال آن به نسل‌های بعدی موثر خواهد بود

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: شما از برادرتان بزرگتر بودید؟ برادرتان را چطور شناختید؟ کمی از خصوصیات اخلاقی او برای ما بگویید.

امرایی: مهربانی و شوخ‌طبعی علی‌آقا زبانزد بود. یکی دیگر از خصوصیات برادرم توانمندی در امور فنی بود بطوری که اگر وسیله‌ای در منزلمان خراب می‌شد علی‌آقا با مهارت خاصی آن را درست می‌کرد. دوران کودکی و نوجوانی علی‌آقا پر شده از فعالیت‌های فرهنگی چه در زمان مدرسه و چه بعد از مدرسه که با هیات و مساجد انجام می‌شد، همکاری می‌کرد. برادرم علاقه خاصی به شهدا داشت بطوری که اتاقش پر شده بود از تصاویر شهدا و نسبت به شهدا خودش را مسئول می‌دانست.

علی‌آقا فرمانده پایگاه بسیج سیدالشهدا بود و سعی می‌کرد نوجوانان را جذب مسجد و بسیج کند و موفق به این امر شده بود. زمانی که برادرم شهید شد بیشتر نوجوانان در مراسم تشییع او حضور داشتند. به نظرم علی‌آقا به مقصودش رسیده بود و نوجوانان محل‌مان دوست داشتند، زندگی مثل علی‌آقا را در پیش بگیرند و ادامه راه او باشند.

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: خاطره‌ای از برادرتان تعریف بفرمایید.

امرایی: یادم می‌آید آخرین باری که به مناسبت هفته دفاع مقدس در پایگاه بسیج محلمان نمایشگاه ادوات جنگی و عکس شهدا برپا شده و خیلی مورد استقبال بازدید کنندگان قرار گرفته بود، بطوری که بعد از شهادت ایشان، دیگر همانند آن نمایشگاه برگزار نشد. از دیگر برنامه‌های برادرم این بود که به مناسبت سالگرد شهدای محلمان برای آنها یادواره شهدا برگزار می‌کرد.

جامعه دانشجویی با بصیرت در راستای اعتلای فرهنگ ایثار و شهادت می تواند، موثر باشد

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: خانم امرایی کمی از خانواده‌تان بگویید. علی‌آقا در چه خانواده‌ای رشد کرد؟ چند خواهر و برادر هستید؟

امرایی: ما در یک خانواده متدین و مذهبی رشد کردیم. پدرم و مادرم خیلی مقید بودند و مادرم نماز شب می‌خواند. ما با نان حلال بزرگ شدیم و همین نان حلال، علی‌آقا را در مسیر عشق به معبودش قرار داد. ما 4 خواهر و برادریم هستیم، 2 خواهر و 2 برادر و علی‌آقا کوچکترین عضو خانواده بود.

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: قبل از شهادت، علی‌آقا با خانواده در ارتباط بود؟

امرایی: بله. ایشان هر شب با منزل تماس می‌گرفت و جویای احوال خانواده بود. تا اینکه این تماس قطع شد. این تماس نگرفتن علی‌آقا همه را نگران کرد، پدرم به من و مادرم دلداری می‌داد و می‌گفت؛ حتماً علی‌آقا خسته بوده و نتوانسته تماس بگیرد ولی دلشوره و نگرانی عجیبی من و مادرم را در برگرفته بود و یادم می‌آید که ماه مبارک رمضان بود و در موقع سحر من و مادرم نتوانستیم غذا بخورم، خودمان اقدام به تماس گرفتیم بازهم جوابی داده نشد. گویا علی‌آقا عصر همان روز به همراه شهیدان غفاری و حمیدی به شهادت رسیده بودند. فردای آن روز خبر شهادت علی‌آقا را به ما دادند.

جامعه دانشجویی با بصیرت در راستای اعتلای فرهنگ ایثار و شهادت می تواند، موثر باشد

یاد آخرین مسافرتی که با خانواده رفته بودیم می‌افتم. روز 13 رجب بود که خانوادگی تصمیم گرفتیم به جمکران برویم. نمی‌دانم علی‌آقا چه دعایی و چه خواسته از امام عصر(عج) خواست که بعد از برگشت به تهران، با او تماس گرفتن و گفتند؛ انشالله فردا عازم سوریه هستید‌. نمی‌دانید سر از پا نمی‌شناخت، شور و ذوق در چشمانش موج می‌زد. شروع کرد به انجام تمام‌ کارهایش، یادم م‌آید شب وفات حضرت زینب(س) بود مسجد هم رفتم و وقتی به منزل بازگشت گوشی را گرفت و با برادران و خواهرم تماس گرفت که حتماً امشب به خانه ما بیایند. من و مادرم تعجب کردیم، ما از صبح باهم بودیم حالا چه اتفاقی افتاده است که علی‌آقا می‌خواهد همه را ببیند! شب شد و برادران و خواهرم به منزل ما آمدند. یادم می ‌آید روز پدر هم بودم، علی‌آقا هم کیک خریده بود و هم هدیه روز پدر. بعد از آن علی‌آقا شروع به صبحت کردن کرد، حرف‌هایش خاص بود بوی وصیت می‌داد و ما اصلاً نمی‌خواستیم قبول کنیم که علی‌آقا رفتنی است... به تمام اعضای خانواده توصیه می‌کرد که بعد از رفتنش چه کاری انجام بدهند و وظیفه هر کدام از آنها چیست. از هر طرف که حرف‌هایش را گوش می‌کردی، انگار یک وصیت‌نامه شفاهی و اتمام حجت بود و گویا آخرین حرفایش را نیز به ما می‌زد و ما اصلاً فکر نمی‌کردیم اولین اعزام علی‌آقا آخرین اعزام ایشان باشد. سال 94 هنوز باب شهدای مدافع حرم باز نشده بود و با خودمان می‌گفتیم؛ یک ماموریت است و انشالله صحیح و سالم برمی‌گردد و احتیاج به این سفارشات نیست.

خلاصه علی تمام توصیه‌هایش را با خانواده مطرح کرد و فردای آن روز به سوریه اعزام شد. تقریباً سه روز قبل از شهادتش بود که ساکی را به خانه‌مان فرستاد‌. تماس گرفت و به مادرم گفت: یکسری وسایلم را فرستادم. وقتی مادرم ساک را باز کرد چشمش به پیراهن مشکی علی‌آقا خورد که همیشه در هیات می‌پوشید، دلش لرزید... سه بسته شیرینی هم از حرم حضرت زینب(س) خریده بود‌. مادرم گوشی را به خواهرم داد، بعد از احوال‌پرسی خواهرم خوابی را دیده بود که علی‌آقا به شهادت می‌رسد را با ایشان مطرح کرد و علی‌آقا هم با لحن شوخی می‌گوید: انشالله شهید می‌شوم‌.

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: خبر شهادت علی‌آقا را چطور شنیدید؟

امرایی: شبی که علی‌آقا به شهادت رسید، ماه مبارک رمضان بود‌. طبق روال هر شب که تماس می‌گرفت آن شب تماس نگرفت و همه‌ِ اعضای خانواده نگران شده بودند. خواب به چشممان نمی‌آمد و مدام منتظر خبری از علی‌آقا بودیم... آن شب فراموش نشدنی گذشت و فردای آن روز با صدای برادرم از خواب بیدار شدم که به مادرم می‌گفت: خانه را جمع و جور کن دوستانم دم در هستند و می‌خواهند بیایند داخل. مادرم نگران شد و رو کرد به برادرم و گفت: علی شهید شده است... برادرم انکار می‌کرد که نه چیزی نشده و... ولی مادرم باور نمی‌کرد و با آمدن دوستانش اشک از چشمانش سراریز شد و مطمئن شد که علی به شهادت رسیده است. وقتی وارد کوچه‌مان شدند، کوچه از جمعیت پُر شده بود و همین امر ما را مطمئن می‌کرد که علی به شهادت رسیده است.

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: در چه تاریخی و کدام منطقه به شهادت رسید؟

امرایی: یکم تیرماه سال 1394 در منطقه درعا سوریه به همراه دو تن دیگر به نام‌های غفاری و حمیدی به شهادت رسید. نحوه شهادت ایشان به این صورت بود که ایشان به همراه این دو نفر در منطقه درعا در حال گشت زنی بودند که مورد اصابت موشک داعش قرار میگیرند و به شهادت می‌رسند. علی‌آقا همانند سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فقط یک دست با انگشتر به کشور بازگشت و اعضای دیگر بدنش متلاشی شده بود.

همرزمانش تعریف کردند؛ قرار بود سردار سلیمانی از آن منطقه عبور کند ولی ماشین شهید امرایی 10 دقیقه زودتر از آن منطقه عبور می‌کند و دشمن که قصد جان حاج قاسم را کرده بود و به خیال خودش، این ماشین درونش حاج قاسم است و مورد حمله موشکی قرار می‌گیرد، هر سه نفر به شهادت می‌رسند و حاج قاسم از نیروها می‌خواهد هیچکس وارد منطقه نشود و خودش بدن‌های متلاشی شده رزمندگان را جمع می‌کند و هر قطعه را که جمع می‌کرد، بر آن بوسه می‌زدند و از چشمانش اشک سراریز می‌شود.

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: با توجه به اینکه در آستانه روز دانشجو هستیم، به نظر شما جنبش‌های دانشجویی سرمایه ملی انقلاب و دفاع مقدس است، برای حفظ این سرمایه چه پیشنهادی دارید؟

امرایی: برای حفظ دستاوردهای انقلاب و دفاع مقدس هر تشکل و جنبشی مخصوصاً جنبش‌های دانشجویی که از نخبگان جامعه هستند، وظایف سنگینی بر عهده‌شان است. فارغ از هرگونه موضع گیری سیاسی اگر در مسیر ولایت فقیه قدم بردارند مطمئناً الگویی بدون نقص در راستای اعتلای فرهنگ ایثار و شهادت برای انتقال به نسل‌های بعدی خواهند بود. هرچند پتانسیل جنبش‌های مردمی و دانشجویی همیشه مورد طمع و سوء استفاده و موج سواری‌های رسانه‌ای معاندین و غرض ورزان قرار می‌گیرد، اما جامعه نخبگان باید هوشیار و بصیر نسبت به این فتنه ورزی‌ها باشند.

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: نقش دانشجویان در تحقق بیانیه گام دوم انقلاب چگونه است؟

امرایی: دانشجویان با تلاش بی‌وقفه و مستمر می توانند ادامه بدهند و بدانند این نظام مقدس ثمره خون شهدا است. دانشجویان فرصتی برای ادامه تحقق ورزیدن به بیانیه گام دوم انقلاب دارند، رفتار شتاب‌زده و بدون بصیرت مانعی بزرگ در تحقق این وظیفه سنگین است. اگر دانشجویان عناد و عناد ورزان و فضای سوء آنها را به درستی بشناسند و برای دیگر افراد جامعه تبیین نمایند، نسل‌های بعدی بیمه خواهند شد و خطری انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن را تهدید نخواهد کرد.

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: به نظر شما برنامه‌هایی که در زمینه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در بین دانشجویان انجام شده است، چطور بوده است و چه پیشنهادی دارید؟

امرایی: فرهنگ ایثار و شهادت یک مقولهِ فرا نخبگانی است که رفتار تک تک افراد جامعه بر ترویج آن موثر است. دانشجویان از راهبران این فرهنگ غنی و انسان ساز هستند. وحدت حوزه و دانشگاه موجب تبلور حضور جامعه نخبگانی در تمامی عرصه‌ها خواهد شد؛ ثمره این وحدت که ایثار و شهادت نام دارد را با نگاه دقیق و بدون غرض به زندگی شهدای هسته‌ای در تمامی سطوح شخصی و اجتماعی می‌توان مشاهده کرد. جنبش‌های دانشجویی با روشنگری درست و به موقع برای دیگر افراد جامعه، مروج این فرهنگ هستند.

هرچند معاندین در طول تاریخ اگر نتوانند در جهت مطامع خود از نخبگان دانشجو و طلاب بهره کُشی نمایند، عموم جامعه را نسبت به آنان بدبین خواهند کرد و اگر بخواهیم کارهای بر زمین مانده در چنین عرصه‌ای به نتیجه برسد حضور پیشکسوتان این فرهنگ برای تربیت نسل‌های بصیر و متقی لازم و ضروری است.

گفتگو از سعیده نجاتی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده