معرفی شهدای اقتدار 9/ شهدای پادگان شهید مدرس
شهید «اسماعیل محمدی» در رشته گرافیک درس خواند و بعد از آن به پادگان شهید مدرس معرفی شد و در بر اثر انفجار انبار مهمات شهید مدرس به شهادت رسید.
اسماعیل در پادگان شهید

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید «اسماعیل محمدی» یادگار «یعقوب» سوم آبان ماه 1359 در تهران چشم به جهان گشود. ایشان فرزند و پسر دوم خانواده بود. تحصیلاتش را تا دیپلم و در رشتهِ گرافیک ادامه داد. در فروردین سال 1368 ازدواج نمود و خداوند دو پسر به نام های مهرزاد و مهرشاد به او عنایت نمود. مدتی شغلش جوشکاری بود اما چون چشم هایش اذیت می شد به دست فروشی روی آورد.

تقریبا یک سالی مشغول کار بود اما کفاف زندگی را نمی داد. ایشان چون در بسیج فردیس فعال بود به پادگان شهید مدرس معرفی و استخدام رسمی آنجا گردید. سرانجام در بیست و یکم آبان ماه 1390 بر اثر انفجار انبار مهمات پادگان شهید مدرس واقع در روستای بیدگنه به درجهِ رفیع شهادت نایل گشت.

کمک حال نیازمندان بود

سال قبل از شهادتش نذر کرده بود که اگر موقعیت کاریش بهتر بشود بیست کیلو مرغ را به بهزیستی ببرد و به آنجا کمک کند. به آنجا خیلی سر میزد هر چند وقت یک مرتبه به من می گفت خانم چیزی در خانه نداریم که به بهزیستی ببرم. من هم چند تا شامپو و صابون و برنج و چیزهای دیگر را به او می دادم که ببرد. مسئول بهزیستی به اسماعیل گفته بود: انشالله بزودی برات کربلایت را بگیری. اسماعیل در جواب می گوید: اگر مردم ایران به بچه های بهزیستی کمک کنند و رسیدگی کنند. دیگر چند بار به عربستان نمی روند کربلای من کمک به حال همین بچه های بهزیستی است.

رفیق بی ریا

یکی از روزهای عید نوروز سال 1390 با اسماعیل شیفت بودیم به اسماعیل گفتم: تعطیلات را کجا می روی؟ او هم از برنامه اش گفت: من گفتم خوش بحالت! این طور که معلوم است ما کل عید را در خانه خواهیم ماند و وسیله نداریم. یکدفعه اسماعیل نگاهم کرد دستش را به جیبش برد و سوئیچ ماشین را درآورد. خیلی محکم گفت: بگیر، گفتم چی؟ گفت: من تا چند روز آینده پادگان هستم، ماشین لازم ندارم برادر هر جایی که می خواهی برو. خلاصه با کلی زحمت راضی شدم که ماشین را ببرم. اسماعیل رفیق بی ریا و خوبی بود. آن روز با اسماعیل گشت زدیم و بحث مسایل ماورالطبیعه کردیم. اتفاقا اسماعیل هم بدتر از من بدجور پایه این طور بحث ها بود.

کمک به مستضعفین

سال قبل از شهادتش نذر کرده بود که اگر موقعیت کاریش بهتر شود بیست کیلو مرغ را به بهزیستی ببرد و به آنجا کمک کند.

شاهد حدیثی:

الامام الکاظم علیه السّلام: اِنَّ خَواتیمَ أعمالِکم قَضاءُ حَوائجِ إخوانِکم والإحسانِ إلیهِمْ ما قَدَرْتُم و الاّ لَمْ یقْبَلْ مِنْکم عَمَلٌ. «بحار الانوار، ج 75، ص 379»

همانا مُهر قبول اعمال شما، برآوردن نیازهای برادران تان و نیکی کردن به آنان در حد توان تان است والا (اگر چنین نکنید)، هیچ عملی از شما پذیرفته نمی شود.

منبع: برگرفته از کتاب شمیم عاشقی شهدای شهرستان ملارد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده