در شب حمله نقش به سزایی داشت که فرمانده گردان او را جز یاران خوب و فعال معرفی می کرد دلیرانه و حسین وار جنگید تا اینکه در جنگ تن به تن او را به رگبار بستند و ترکشهای فراوان بعثی او را از پای در آورد و به لقاالله پیوست.
شهید
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید احمد اردستانی/ سیزدهم اسفند 1334، در روستای حصاربالا از توابع شهرستان ورامین به دنیا آمد. پدرش قاسم و مادرش سکینه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. کارمند سازمان تکا بود. از سوی گروه جنگ های نامنظم شهید چمران در جبهه حضور یافت. دهم شهریور 1360، در بستان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار وی در سیدفتح الله شهرستان زادگاهش واقع است.

از تولد تا شهادت؛

شهید احمد اردستانی فرزند قاسم معروف به (غلامعلی) درسال 1334 درروستای حصاربالا توابع شمال بخش جواد آباد در خانواده ای متوسط و مذهبی بدنیا آمد. شهید اردستانی تحصیلات ابتدایی خود را در بخش جواد آباد به پایان رسانید در همان جا وارد دبیرستان شده و تا کلاس سوم متوسط را در آنجا به اتمام رسانید ولیکن به خاطر عدم وجود امکانات تحصیلی و آموزش در آن شهر مجبور شد برای جامعه عمل پوشاندن به هدف والای خود به تهران بیاید در تهران به علت نبودن امکانات شخصی در تحصیلاتش با گرفتن کاردر یک فروشگاه شروع به ادامه تحصیل نمود.

در طول چند سال روزها همچو کارگری سخت کار می کرد و شبها بسان محصلی پر تلاش تحصیل می نمود تا موفق به اخذ پنجم متوسطه رشته طبیعی شد او به طور روزمزد درسال 1352 درسازمان اتکا (وزارت دفاع جمهوری) به کار مشغول شد تا اینکه در سال 1356 موفق به اخذ دیپلم گردید او درسال 1355 به کارمند رسمی تبدیل شد، علاقه خاصی به جمهوری اسلامی و اهل بیت داشت و همیشه در ایام محرم و ایام دیگر مدیحه سرائی می کرد تا اینکه در ایام محرم به جبهه های جنوب اعزام شدند.

در جبهه جنوب در بین برادران رزمنده جایی برای خود باز کرد و به خواندن دعای کمیل و توسل و زیارت عاشورا و سایر دعاها علاقه خاصی داشت و به خاطر همین نوحه و دعاها بود که در دل رزمندگان جا گرفت حتی بیشتر اوقات که فاقد روحانی بودند ایشان به سمت امام جماعت گردان می ایستاد و با معلومات اسلامی که فرا گرفته بود سایر برادران رزمنده را ارشاد می کرد.

در شب حمله نقش به سزایی داشت که فرمانده گردان او را جز یاران خوب و فعال معرفی می کرد دلیرانه و حسین وار جنگید تا اینکه در جنگ تن به تن او را به رگبار بستند و ترکشهای فراوان بعثی او را از پای در آورد و به لقاالله پیوست.

او در سال 1356 که نهضت فعالیت خود را شروع کرده بود جهت شرکت به مجلس ختم آیت الله سید مصطفی خمینی به قم رفت و در انجا با روحانیون حوزه علمیه قم که قبلا در ارتباط بود تماس گرفت و درجلسات آنها شرکت کردند.

شهید اردستانی با اوج گرفتن نهضت مقدس اسلامی عامل موثری در توزیع پیامهای حضرت امام خمینی در شهرستان ورامین و سازمان اتکا بود درتظاهرات به طور مرتب شرکت می کرد. او دارای خصائص عالی اسلامی همچو تواضع  و تقوی بود و به خاندان ولایت و امامت عشق می ورزید و از ابتدای جوانی از فرائض دینی غافل نبودند و برای فرائض شرعی و دینی اهمیت زیادی قائل می شد و حتی به کوچکترین انها عمل می کرد در تظاهرات هفدهم شهریور روز خون و قیام نیز شرکت داشت.

و ناظر عمل وحشیانه کثیف پهلوی و هلیکوپترها و افراد سرسپرده رژیم بودیم و میدیدم که چقدر از عزیزان ما را به خاک و خون کشاندند و انسجام مردم در قبال صفاکان را می دیدیم و در روزهای بیست و یکم و بیست و دوم بهمن جهت مبارزه با گارد و ساواک با برادران نیروی هوایی در خیابان پیروزی روبروی نیروی هوایی مستقر و تا روزهای بعد درتصرف پادگان ها به کمک دیگر مبارزان شتافت تا اینکه حکومت چندین ساله پهلوی سقوط کرد و پس ازتحکیم سنگرها و مواضع به محل کار خود سازمان اتکا مراجعه و مشغول فعالیت شد.

او فعالیتهای خود را از بدو انقلاب در سازمان اتکا و محله های دیگر بر علیه خطوط ضد اسلامی و انحرافی آغاز کرد و از رشد به پیشرفت گروهکهای متمایل به شرق و غرب در آن منطقه جلوگیری و با قاطعیت با آنان برخود می کرد و چهره مزدورانه آنها را بیش از پیش برای مردم آشکار ساخت ولی شدیداً به روحانیت متعهد و مبارز در خط اسلام عشق می ورزید.

و همیشه از شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی و یاران باوفای امام سخن می گفت که حتی در وصیت نامه اش متذکر شده که برادری که وصیت مرا می خوانی مدیون من هستی هر کس که به این اشخاص (یاران باوفای امام) که نام بردم توهین کرد توی دهان او نزنی چون که این اشخاص به این یاوه گویی عادت کرده اند.

سعی کن این عادت را از دهان آنها بگیری شهید اردستانی که یکی از اعضای موثر انجمن اسلامی سیاسی ایدئولوژی سازمان اتکا بود یکبار در نوزدهم آبان 1359 از طریق ارتش به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان لبیک گفت و عاشقانه به طور داوطلب به جبهه نگهبان به مدت سه ماه اعزام گردید.

و بار دیگر از طریق ستاد جنگهای نامنظم به جبهه بوستان عزیمت نمود او بعد از چند مدتی و بعد ازتاسیس حزب جمهوری اسلامی به همراه چند نفر دیگر از برادران برای همکاری به حزب جمهوری اسلامی دفتر ورامین آمدند و مشغول فعالیت شدند و از خود گذشتگی فراوان نشان داد او که از برادران خوب و از اعضای موثر تشکیلاتی حزب ورامین بود.

باز مجددا برای سومین بار برای تداوم انقلاب راهی جبهه حق علیه باطل گردید و با تمام جدیتش حکومت عدل جمهوری اسلامی را تحت لوای ولایت فقیه یاری می داد و همه امکاناتش را به کار می گرفت و کوشش و آرزو می کرد تا هر چه زودتر حکومت قرآن در جامعه استقرار یابد و بالاخره در همین راه جهت نابودی صدام و حزب بعث که به کیش جمهوری اسلامی حمله ور شده بود.

و قسمتی از خاک عزیز ما را در اشغال خود در آورده بود در کنار همرزمان و حواریان اسلام و امام در عملیاتی جهت باز پس گرفتن بستان از مزدوران بعثی در تاریخ دهم شهریور 1360 به فیض شهادت نائل و به قافله حسینی پیوست و با نثار خون خویش پاسداری و حراست از کیان اسلام را به اثبات رساند و به ندای آسمانی (یا ایهنا النفس المطمئنه ارجعی الی ربک) لبیک گفت و با نثار خون پاکش در جوار رحمت حق تعالی جای گرفت و در شهرستان ورامین گلستان شهدا قبرستان سید فتح الله به خاک سپرده شد.

ـــــــــــــــــ «روحش شاد و پویندگان راهش افزون باد» ـــــــــــــــ

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده