خاطره
پنجشنبه, ۰۲ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۰۴
رزمندگانی که در جبهه ها هستند، پاسدار، ارتشی و یا بسیجی مرگ را به بازی می گیرند و وادار به تسلیم می کنند...
نوید شاهد کردستان:

شهید اقبال منصوری هانیس


فرزند: خیرالله

ولادت: ۱۰ ̷ ۶ ̷ ۱۳۴۴

محل ولادت: روستای هانیس سنندج

شغل: سرباز ژاندامری سابق

تاریخ شهادت: ۳۰ ̷ ۱۱ ̷ ۱۳۶۶

محل شهادت: اروند کنار آبادان

نحوۀ شهادت: درگیری با ارتش عراق- اصابت گلوله

محل دفن: روستای هانیس سنندج


اقبال فرزند خیرالله و رابعه در روستای هانیس سنندج به دنیا آمد. خانواده اش از طریق کشاورزی و دامداری هزینه های خود را تأمین می کردند. با رسیدن به سن مدرسه به دلیل عدم بضاعت مالی خانواده و محرومیت از امکانات آموزشی و تحصیلی، از یادگیری سواد بی بهره ماند و از همان کودکی تن به کار و زحمت در روستا سپرد.

با رسیدن به سن خدمت نظام، داوطلبانه خود را معرفی و به عنوان سرباز وظیفه در نیروی ژاندارمری وقت (نیروی انتظامی فعلی) سازماندهی و به جبهه های نبرد نور علیه ظلمت اعزام گردید.

اقبال پس از انجام ماه ها خدمت صادقانه و حراست از مرز های میهن اسلامی، در درگیری با دشمن متجاوز بعثی هدف اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.

مرگ را به بازی می گیرند

در منطقه آبادان خدمت می کرد. وقتی مرخصی آمد زمانی که رزمندگان محاصره آبادان را در سال ۶۱-۱۳۶۰ شکسته بودند، همانطور که درجه دار ها و افسران برایش عملیات را تعریف کرده بودند، برای ما هم تعریف کرد. طوری بیان می کرد که انگار خودش آن موقع در آن عملیات حضور داشته است. من پیرزن از جبهه و جنگ چیزی ندیده بودم. اما اقبال طوری ماجرا را برایم تعریف می کرد که من در واقع بهشت را مجسم می کردم. می گفت : رزمندگانی که در جبهه ها هستند، پاسدار، ارتشی و یا بسیجی مرگ را به بازی می گیرند و وادار به تسلیم می کنند. گذشت، فداکاری، شهامت و از همه مهم تر فراموش کردن امور دنیوی و نزدیک شدن به خدا، چیزهایی است که هرلحضه در جبهه قابل لمس بوده است. من پیرزن با تعریف های پسرم دلم می خواست به جبهه بروم و به فرزندانم خدمت کنم. همۀ رزمندگان برای من مانند پسرم شهید اقبال بودند.

از خاطرات خانم رابعه غریبی، ماد شهید



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده