يکشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۵۰
در بحبوحه تیراندازی در شرایطی که نیروهای شهربانی باباتوم در حال زدن بچه‌ها بودند با اعتراض همسرم روبه رو می‌شوند که در اثر درگیری لفظی اولین تیر حادثه به شهید کریمی اصابت می‌کند و به شهادت می‌رسد و در واقع دفاع از کودکان بزرگ ترین جرم همسرم بود و تاوان آن شهادت.
روایتی از زندگی شهید انقلاب «حسن کریمی»

به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران :شهید حسن کریمی/دهم شهریور 1318، در شهرستان نطنز دیده به جهان گشود. پدرش حسین نام داست. کارمند بود. لیسانس مدیریتی دولتی داشت. دهم دی 1357، توسط عوامل رژیم شاهنشاهی به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای تهران قرار دارد.

«شهید حسن کریمی» یکی دیگر از شهدای حادثه دهم دیماه ۱۳۵۷ ورامین است که در جریان تظاهرات مردم و در درگیری با عوامل شاه به شهادت رسیده است. گفت و گوی با همسر« شهید حسن کریمی» از نظر گرامی‌تان می‌گذرد.

بتول شریفی همسر شهید حسن کریمی و اصالتاکاشانی و متولد تهران هستم. پدرم کارمند وزارت کشور سابق بود و چهار برادر و یک خواهر دارم که یکی از برادرهایم سال ۱۳۶۶ به شهادت رسید. تحصیلات خود را تا سوم دبیرستان در خیابان نواب گذراندم و از آن سال به بعد به منطقه تجریش آمده و در سال ۱۳۵۰ موفق به اخذ دیپلم شدم و در همان سال نیز با شهید کریمی که با ما نسبت فامیلی داشت ازدواج کردم.

حاصل ازدواج ما یک پسر و یک دختر است. شهید کریمی متولد ۱۳۱۸ است و اصالتا کاشانی است. در آن زمان فوق دیپلم داشت و در منطقه تهران نو زندگی می‌کرد.

او در سپاه دانش و در شهر اصفهان به کار معلمی می‌پرداخت و پس از ازدواج در منطقه هفده شهریور تدریس می‌کرد. از مهرماه ۱۳۵۰ تا سال ۱۳۵۲ ادامه تحصیل داد و لیسانس مدیریت تربیتی خود را از دانشگاه ابوریحان اخذ کرد.

سال ۵۳ به ورامین منتقل شدیم و در دانشسرای مقدماتی در منزلی سازمانی سکونت پیدا کردیم. من نیز مدت سه سال کار دفتری را در مدرسه فرجی ورامین انجام دادم. پس از واقعه ۱۰ دی و شهادت همسرم به تهران آمدیم. شهید کریمی قبل از حادثه ده دی مرتب شبها بیرون می رفت و باحاج آقا محمودی امام جماعت مسجد صاحب الزمان ارتباط داشتند.

در روز حادثه من و دخترم را به مدرسه برد و پسرم را نیز به مهدکودک. آن روز حوالی ساعت نه مدارس و ادارات شهر تعطیل شد. شهید کریمی آن روز در خیابان شهدای فعلی حوالی پمپ بنزین ایستاده بود و گفت بچه‌ها را به خانه ببر.

در بحبوحه تیراندازی در شرایطی که نیروهای شهربانی باباتوم در حال زدن بچه‌ها بودند با اعتراض همسرم روبه رو می‌شوند که در اثر درگیری لفظی اولین تیر حادثه به شهید کریمی اصابت می‌کند و به شهادت می‌رسد و در واقع دفاع از کودکان بزرگ ترین جرم همسرم بود و تاوان آن شهادت.

در آن وضعیت همسایه‌ها با تلفن برادرم را که در تهران بود با خبر می‌کنند و آن نیز به ورامین آمد و ما را به تهران برد. او در هنگام شهادت سی و نه سال داشت و هفت سال نیز زندگی مشترک داشتیم. پس از انتقال جسد همسرم بدن او رادر قطعه بیست و یک بهشت زهرا به خاک سپردند.

امیرحسین کریمی سی و هشت ساله فرزند شهید کریمی نیز گفت: بنده در هنگام شهادت پدرم حدود چهار سال داشتم و امروز افتخار می‌کنم که فرزند شهیدی هستم که هیچ خاطره بدی در ذهن دیگران به جای نگذاشت و درمحیط کار هم همه نگاه‌ها به من نگاه مثبتی است.

مهشید کریمی دختر شهید کریمی نیز گفت: بنده چهل سال سن دارم و کارشناس علوم تجربی و فرهنگی هستم. از شهادت پدرم چیزی در ذهن ندارم و فقط مجالس تحریم او را به یاددارم. همه سعی می‌کردند ما چیزی نفهمیم و نخواستند متوجه شهادت پدرمان بشویم و ما ازنبود ایشان به شهادتش پی بردیم.

انتهای خبر/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده