زمستان تلخی بود/ خاطراتی از شهید محمود محمودی

آن زمان، خانوادۀ پدری اش در روستای سرچی بودند. پس از این که محمود شهید می شود، ضدانقلاب به آن روستا رفته و به خانواده اش گفته بودند که پسرتان محمود را کشته ایم. بعد هم به زور اسلحه ،گوسفندی را از آن ها گرفته و ذبح کرده و به جشن و پایکوبی می پردازند. به همین دلیل وقتی محمود کشته شد، خانواده اش اسیر ضدانقلاب بودند و نتوانستند به تشییع جنازۀ فرزند خود بیایند. زمستان سختی بود. و گروهی که همسرم در ان بود می گفتند تعداد زیادی شهید داده است. گویا پیکرهای پاکشان سه روز دست ضدانقلاب بوده و یک روز جمعه سپاه پاسداران به سختی پیکر ها پیدا کرده و تحویلمان دادند. خیلی به ما سخت گذشت. ما تنها بودیم. از فامیل هایمان هم کسی جرأت نکرده بود بیاید شرکت کند چون ضدانقلاب تهدید می کرد. ما خانوادۀ پیشمرگان مسلمان و رزمندگان بومی سختی زیادی کشیدیم و مورد آزار ضدانقلاب قرار گرفتیم.