زندگی نامه شهید «داود گودرزی تله جردی» به مناسبت سالروز ولادتش منتشر شد
شهید داود گودرزی تله جردی در دوم دی سال 1360 بود. من در اوج جوانی به آینده ای روشن فکر می کردم که قرار بود در یک پیوند مقدس رقم بخورد. تا این که یک روز داود به خواستگاری ام آمد. چهره ای بسیار متین و آرام داشت . من در همان جلسه ی اول ، محو شخصیت ، پاکی و اخلاص او شدم و در دل با او عهد بستم که همیشه در زندگی همراه و یاورش باشم .
روایتی از یک زندگی عاشقانه

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید داود گودرزی تله جردی/ در تاریخ دوم دی 1344 در استان لرستان شهر ملایر متولد شد . پدرش صحبت اله و مادرش تاج دولت زنگنه نام داشت وی تا مقطع سوم ابتدائی تحصیل کرد و قبل از شهادت کشاورز بود . نامبرده متاهل بود . که حاصل این ازدواج دو دختر می باشد . این شهید در سال 1365 با عضویت سپاهی سرباز به جبهه اعزام شد و در تاریخ چهارم مرداد 1367 بر اثر اصابت در منطقه عملیاتی سر پل ذهاب توسط دشمن بعثی به شهادت رسید. مزار این شهید در تله جرد علیا واقع شهر همدان می باشد.

روایتی از یک زندگی عاشقانه

در دوم دی سال 1360 بود. من در اوج جوانی به آینده ای روشن فکر می کردم که قرار بود در یک پیوند مقدس رقم بخورد. تا این که یک روز داود به خواستگاری ام آمد. چهره ای بسیار متین و آرام داشت . من در همان جلسه ی اول ، محو شخصیت ، پاکی و اخلاص او شدم و در دل با او عهد بستم که همیشه در زندگی همراه و یاورش باشم .

داوود پیمانکار ساختمان بود. شاید تعجب کنید و رابطه بین شغل و شهادت و تاریخ شهادت او را متوجه نشوید. داوود خیلی سال پیش سربازی اش را به پایان رسانده بود. یک روز که برای دریافت کارت پایان خدمت مراجعه کرد ، متوجه شد که جبهه به نیروهای تازه نفس احتیاج دارد. همان جا نام نویسی کرد تا به جبهه اعزام شود. وقتی به خانه برگشت به من گفت که تصمیم گرفته به جبهه برود. یادم می آید خرداد ماه سال 67 ما دو دختر داشتیم . تنها سر کردن با مشکلات و زحمات بچه ها برایم سخت بود. با رفتن او خیلی بی قرار شده بودم . وقتی به مرخصی آمد بدجوری دلشوره داشتم . از او خواستم که دیگر به جبهه نرود ، ولی حرفی به من زد که زبانم را بست .

گفت : اگر من و امثال من به جبهه نرویم پس کی برود؟ اگر همه همین طور عمل کنند جبهه ها خالی می شود. چه ارزشی دارد که من زیر سقف خانه ام در کنار خانواده ام زندگی کنم ، ان وقت دشمن بیاید و کشور را از ما بگیرد...

روز به روز ، علاقه و اشتیاق داوود برای برگشتن به جبهه بیشتر بی قرار تر می شد. موقع رفتن با عشق و علاقه ای خالص و غیر قابل وصف به جبهه برگشت .کوچکترین بدرفتاری ای با من و بچه ها نداشت . علت آن را فقط می توان در ایمان محکم آسمانی و الهی او سراغ گرفت . اهل نماز و روزه بود و کارهای خیریه ی زیادی انجام می داد.

دو ماه نیم بود که در عملیاتی مرصاد در منطقه سر پل ذهاب ، به عنوان تک تیرانداز شجاعانه و مصمم خدمت می کرد. عاقبت در روز چهام مرداد سال 1367 با اصابت یک ترکش به ناحیه سرش به شهادت رسید . او چوینده ای بود که در سالهای آخرین پیوستن به کاروان شهادت ، خودش را به آن رساند و بدون هیچ هراسی به آنچه که می خواست دست پیدا کرد.

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده