خاطره
خلاصه در شهر راهپیمایی و تظاهرات را دیده بود. وقتی برگشت چنان تحت تأثیر قرار گرفته بود که می گفت : کاش من هر روز به تظاهرات می رفتم...
نويد شاهد كردستان:

شهید  محمد ارشدی

فرزند: محمد صالح

ولادت: ۱ ̷ ۱ ̷ ۱۳۴۴

محل ولادت: روستای خاک روزی سنندج

شغل: پاسدار وظیفه

تاریخ شهادت: ۷ ̷ ۹ ̷ ۱۳۶۶

محل شهادت: روستای آویهنگ سنندج

نحوۀ شهادت: اسارت توسط ضدانقلاب- تیرباران

محل دفن: گلزار شهدای سنندج


محمد ارشدی فرزند محمد صالح و خورشید در روستای خاک روزی سنندج دیده به جهان گشود. از خانواده ای کشاورز و زحمت کش بود که به دلیل عدم بضاعت مالی و محرومیت از امکانات تحصیلی درآن دوره، از نعمت آموختن علم و دانش بی نصیب ماند و از همان دوران خردسالی تن به کار در روستا سپرد.

وی به عنوان پاسدار وظیفه خدمت نظام خود را انجام می داد که در درگیری با ضدانقلاب و در روستای آویهنگ سنندج به اسارت آن ها درآمد و ناجوانمردانه تیرباران شد.

علاقمند حضور در تظاهرات

هنوز انقلاب اسلامی به پیروزی نرسیده بود و اوایل تظاهرات و راهپیمایی مردم بود. ما در روستا بودیم و محمد هم ده سالی داشت. اوایل وقتی خبر به روستا می رسید که تظاهرات شده محمد می گفت : کاش یک بار می دیدم این تظاهرات که می گویند چطوری است؟ پدرش خندید و گفت : یکی دو روز دیگر من به شهر می روم و تو را هم با خودم می برم. خلاصه در شهر راهپیمایی و تظاهرات را دیده بود. وقتی برگشت چنان تحت تأثیر قرار گرفته بود که می گفت : کاش من هر روز به تظاهرات می رفتم. من تا آخر عمرم به تظاهرات می روم. پدرش توضیح داد که پسرم انشاالله زیاد طول نمی کشد. این تظاهرات برعلیه ظلم حکومت است و مردم دیگر قبول نمی کنند که این همه فساد و ظلم وجود داشته باشد. آیا این ظلم نیست که ما قدرت مالی نداشیتم تو را به مدرسه بگذاریم تا درس بخوانی و برای خودت کسی بشوی؟ مردم حکومت اسلامی می خواهند. چند سال بعد محمد بسیج ویژه شد چون عاشق حضرت امام خمینی ( ره) و اهداف انقلاب اسلامی شده بود.

از خاطرات خانم خورشید گلباغی، مادر شهید



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده