وصيت نامه شهيد محمد رضا ضيايي
محمدرضا ضیایی چهارم آبان 1343، در شهر سریش ­آباد از توابع شهرستان قروه دیده به جهان گشود. پدرش درویش، كارمند و مادرش قزتمام نام داشت. تا دوم متوسطه در رشته ریاضی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه به جبهه اعزام شد. بيست‌وهشتم مهر 1363، در میمک بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزارش در گلزار شهدای قروه قرار دارد.
نويد شاهد كردستان:

بسم الله الرحمن الرحيم

يا ايتهاالنفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضيه مرضيه فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى .

با درود وسلام بر مهدى موعود منجى انسانها و فرمانده اصلى تمامى رزمندگان در جبهه ها نبرد كه بخاطر حق وحقانيت خدا و دين او جان مى دهند و با سلام به رهبر عظيم الشان انقلاب و با درود بر روان پاك‌شهيدان و سلام به پدر و مادران شهيد داده ايران .عرايضم را شروع مى كنم پس از گذشت قرنها سكوت و ظلمت بار ديگر نداى هل من ناصرا ينصرنى حسينى بر بام بلند انسانيت طنين افكند چرا كه درخت كهنسال اسلام را خون مى بايد كه جوانها جان بر كفى كه مخلصانه بر خيزند و جان بر طبق اخلاص نهند تا شكوه به ميان رفته اسلام را از غبار عفن جاهليت بيرون بكشند و الوان رحمت و رجاء را با خون خويش شستشو دهند . پس از شهادت به حقانيت لا اله الا الله و محمدرسول الله و على ولى الله شكر خدائى را بجا مى آورم كه چگونه ما را از زير چكمه هاى مزدوران شرق و غرب نجات داد و توانستيم با يارى و توجهات او اسلام را دوباره دريابيم .

بار الها اگر هزار بار كشته و زنده شوم باز هم شهادت را اختيار مى كنم و چه خوش است كشته شدن در راه حق .

و از عرايض ديگر من اين است كه طرفدار روحانيت و امام عزيز باشند چون به عمل ثابت شده است كه روحانيت راهنماى اين امت است در راه انقلاب و هرگز ازپشتيبانى‌جنگ دست بر نداريد اگر جنگ بيست سال طول بكشد و پيرو ولايت فقيه باشيد كه زمينه ساز حكومت مهدى است .

چند جمله اى با پدر و مادرم داشتم .

پدر و مادر گرامى سلام عليكم اميد است كه در زير سايه پرچم امام عصر (ع) بتوانيد با خيال راحت زندگى كنيد و به عبادت بپردازيد .

از پدر و مادرم مى خواهم كه از حق پدر و مادرى كه دارند اگر من هر كارى و يا هر قدمى كه مخالف ميل آنها برداشتم مرا حلال كنند و از خانواده خود مى خواهم كه براى من ناراحت نشوند و فقط براى اسلام دعا كنيد و براى امام حسين گريه كنيد و از برادرانم مهدى و على اصغر حلاليت مى طلبم و از برادر بزرگ مهدى كه من بى احتراميهاى زيادى به او كرده ام مرا ببخشد چون از نادانى بنده حقير بوده است .

و از خواهرانم خديجه ،طاهره ،ليلا ،رقيه كه آنها را اذيت كرده ام مرا ببخشند و اميد كه با درس خواندن و حجاب خود بتوانند مشت محكمى بر دهان ضد اسلام بزنند و از فاميلهايم جمعى حلاليت مى طلبم و از دوستانم خواستارم به بزرگى خودشان ببخشند كه با خيال راحت درقبر بخوابم



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده