بارالها اين قطرات خون ناقابل حقير و ضعيف را در راه اعتلاي اسلام بپذير.
نويد شاهد كردستان



شهيد حجت‌الله پناهي (1359ـ1336)


شهيد "حجت الله پناهي" فرزند "ابراهيم" و "آمنه" در روز دهم آبان ماه سال يك هزار و سيصد و سي و شش در دامان خانواده‌اي منقش از نقوش طبيعت زيباي معرفت اهل بيت (ع) در شهرستان "قروه" متولد گرديد. آن شهيد ارجمند دو سال از مقطع متوسطه را به پايان رساند سپس به بازار كار وارد شد. شهيد پناهي به مدت 6 ماه در اداره فني و حرفه‌اي سنندج مشغول حرفه جوشكاري شد و حدود پنج سال در اين حرفه مشغول به كار گشت. وي در سال 56 از طريق ژاندارمري جمهوري اسلامي ايران (سابق) به خدمت سربازي فرا خوانده شد و در پايگاه "نوژه" همدان مشغول خدمت گرديد ولي يك ماه قبل از اتمام خدمت سربازي‌اش در لبيك به فرمان امام خميني (ره) از پايگاه فرار كرد و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 58 به عضويت كميته انقلاب اسلامي منطقه 7 تهران درآمد و درستاد عملياتي منطقه مشغول به فعاليت گشت تا اينكه تجاوز بعثيون به خاك ميهن اسلامي آغاز شد. او چون سرشار از غيرت و مردانگي بود در بيست و هشتمين روز از مهرماه سال هزار و سيصد و پنجاه و نه داوطلبانه عازم منطقه عملياتي خرمشهر شد و بر اثر اصابت تركش گلوله‌‌ي خمپاره به ناحيه سر وگردن آيينه‌جانان را به آب مطهر شهادت جلا بخشيد و چون پرنده‌اي سبكبال در آسمان بهشت به پرواز درآمد. مزار منور اين شهيد گرانقدر در گلزار شهداي شهرستان قروه واقع است.

خاطره‌اي از برادر شهيد: "

روزي به من زنگ زدند و گفتند افرادي داوطلبانه قرار است به جبهه اعزام شوند و برادرِ تو هم جزء آن افراد است ما هر كاري كرديم او را منصرف كنيم نتوانستيم. خودت بيا با او صحبت كن. من هم سريع آماده شدم و به آنجا رفتم و او را در ستاد عملياتي ديدم. از همان ديدار اول فهميدم نمي‌شود با اخلاص و پاكي او مقابله كرد. در سيماي شهيد عشق مي‌درخشيد. من هم با او حرفي نزدم ولي يك جفت پوتين نو خريدم و اسم او را داخل پوتين نوشتم و به او دادم. يك هفته بعد از آن خبر شهادتش را آوردند و چون در اثر تركش خمپاره شناسايي مشكل بود توسط همان پوتينها شناسايي گرديد."

فرازهايي از وصيت‌نامه شهيد:

بارالها اين قطرات خون ناقابل حقير و ضعيف را در راه اعتلاي اسلام بپذير.

پروردگارا‌: عطوفت و مهرباني تو بسيار است اگر امكان دارد پاسداران اسلام و پاسداران انقلاب اسلامي ايران و شهداي كربلا محشور بفرما‌.

پدر و مادر عزيزم سلام‌، مادرم كه زحمات طاقت‌فرساي تو را با هيچ چيز مادي نمي‌توان جبران كرد. حال وقت آن است كه زينب‌وار رسالت خود را نشان دهي. مادر جان، نكند كه برايم گريه كني خوشحال باش زيرا در راه هدف مقدسي گام برداشته‌ام و فنا شدم. با برادرانم و عمو و دايي‌ها و دوستان و كليه اقوام خداحافظي مي‌كنم و اميدوارم جز براي اسلام خدمت نكنيد."

     


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده