در مقابل جباران و ظالمان گردن‌فرازی می‌کرد و نسبت به آنان سر فرو نمی‌آورد و تهدید‌های آنان را به چیزی نمی‌گرفت لیکن نسبت به تهیدستان و مظلومان فروتن بود خود را در غم و سختی آنان شریک می‌دانست و برای رفع حاجت و نیاز آنان می‌کوشید.

شهيد ملا علي جلالي‌زاده

(1302 – 1360‌)

محل شهادت‌: محله قطارچيان سنندج مدفن: بهشت محمدي سنندج

زندگينامه

علي جلالي‌زاده، پنجم آذر ماه 1302 در روستاي گلين سنندج به دنيا آمد. پدرش ملا جلال‌الدين امام جماعت گلين بود و كشاورزي مي‌كرد. علي ‌جلالي‌زاده نتوانست از دانش پدرش بهره‌مند شود زيرا در طفلي از ساية پدر محروم ماند‌؛ مادرش او را بزرگ كرد‌، قرا‌ئت قرآن را نيز نزد مادرش آموخت‌، بعد از آن به مكتب‌خانة ده رفت و علوم مقدماتي و كتاب‌هاي رايج مكتب‌خانه‌ها مثل گلستان و بوستان را نزد ملا عباس آموخت‌. از پانزده سالگي براي كسب علوم ديني به نقاط مختلف سفر كرد، از جمله در روستاي هويه از محضر مرحوم ملا سيد عنايت‌الله هويه برخوردار گشت سپس نزد ملا اسعد پايگلاني در روستاي پايگلان رفت‌. پس از آن به عراق رفت و از فيض صحبت ملا عبدالكريم مدرّس بهره‌ برد و همچنان محضر استاداني چون ملا حسن خليفي‌، شيخ قسيم مردوخي‌، ملا عارف و شهيد ملا حيدر فهيم را درك كرد‌.

ملا علي جلالي‌زاده وقتي به وطن بازگشت اجازة افتاء در مذهب امام شافعي را از مفتي وقت كردستان ـ ملا خالد مفتي ـ دريافت كرد و امام جمعه و جماعت روستاي گلين گشت و به ارشاد و هدايت مردم پرداخت‌. ملا علي جلالي‌زاده علاوه بر ارشاد مذهبي مردم‌، آنان را از اوضاع سياسي آگاه مي‌كرد و نسبت به ستم خوانين و حكام محلي به اعتراض وامي‌داشت‌.

سال‌هاي 1339و 1340 معلمي مي‌كرد ليكن نيمة سال 1340 به سبب فعاليت‌هاي سياسي ضد رژيم از كار بركنار شد پس از آن به دامنة فعاليت‌هايش افزود كه سبب دستگيري او گشت‌، ملا علي جلالي‌زاده هفت ماه در سنندج و كرمانشاه محبوس شد و تحت شكنجه قرار گرفت‌، پس از آزادي به روستاي گلين بازگشت و به مبارزات خود ادامه داد تا انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد‌. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به حفظ و حراست از آن پرداخت و در مقابل فتنه‌هاي منافقان به روشنگري پرداخت و هويت ضدديني و ضدمردمي آنان را آشكار ساخت‌. از بدو تأسيس مركز بزرگ اسلامي ‌غرب كشور به عضويت آن درآمد و به ‌صورت گسترده با آن همكاري كرد‌، سال 1359 به سبب ستم و فشار گروهك‌ها مدتي متواري بود تا آن كه از روستاي گلين به شهر سنندج مهاجرت كرد و در محلة قطارچيان ساكن شد. به دعوت مردم‌، امامت جماعت مسجد محلة قطارچيان را برعهده گرفت و در پاكسازي شهر سنندج از لوث وجود منافقان تلاش بسيار كرد‌. افراد ضدانقلاب براي خاموش كردن صداي حق‌طلبي ملا علي ‌جلالي‌زاده روش‌هايي چون تهديد‌، آزار و توهين را آزمودند اما كاري از پيش نبردند از اين روي وقاحت را به نهايت رساندند و شب نوزدهم تير ماه 1360 وقتي ملا علي جلالي‌زاده و فرزندش مسلم جلالي‌زاده بعد از اقامة نماز عشا از مسجد محلة قطارچيان برمي‌گشتند آن دو را جلو در حياط منزلشان با شليك گلوله به شهادت رساندند‌، پيكر پاك آنان را در بهشت محمدي سنندج به خاك سپرده‌اند‌. از شهيد جلالي‌زاده چهار فرزند به يادگار مانده است‌.

فعاليت‌ها و افكار

پس از تكميل تحصيلات ديني به روستاي گلين بازگشت و با صبر و حوصله به ارشاد مردم پرداخت و تلاش كرد تا ايمان و معرفت آنان را تكامل بخشد‌. مشكلات شرعي مردم را رفع مي‌كرد و به جوانان قرآن تعليم مي‌داد‌. شهيد جلالي‌زاده ضمن ارشاد مذهبي مردم‌، آنان را از اوضاع سياسي آگاه مي‌ساخت‌.

1320 تا 1322 سال‌هاي ‌آشوب و هرج و مرج بود؛ بيگانگان از هر سوي به ايران روي نهاده‌ بودند و كشور عملاً در دست متفقين بود‌، ملا علي جلالي‌زاده در اين زمان به مبارزه با نيروهاي اشغالگر پرداخت و مردم را به دفاع از خود در مقابل بيگانگان تشويق كرد‌.

وقتي اربابان و حكام محلي از دسترنج ضعيفان و تهيدستان استفاده مي‌كردند و بر ستم خويش مي‌افزودند هر روز بر سختي و فلاكت كشاورزان و فقرا افزوده مي‌شد‌، مشاهدة اين وضع براي ملا علي جلالي‌زاده سخت ناگوار بود بدين سبب‌، با كلامي قاطع و پرشكوه به دفاع از حقوق مردم مستضعف پرداخت و مستضعفان را به مطالبة حقوق خود تشويق و تحريض كرد‌. در بخشي از مبارزات سياسي خود در دهة بيست به افشاي هويت مؤسسان و اهداف شوم دو حزب «‌سعادت‌» و «‌عدالت‌» پرداخت و آنان را فرمايشي و غيرواقعي خواند‌. سال 1332 به صورت پنهان عليه كودتاي آمريكايي بيست و هشت مرداد تبليغ كرد و مردم را از حقيقت ماجرا آگاه ساخت‌. به خاطر روحية مبارزه‌طلبي وي بود كه رژيم پهلوي نتوانست او را در كسوت معلمي تحمل كند. سال 1340 او را از شغل معلمي بركنار كرد در حالي كه كمتر از دو سال معلمي كرد و در آن زمان به معلمان در هر حد و سواد سخت نياز بود‌. ملا علي جلالي‌زاده هر فرصتي پيدا مي‌كرد عليه رژيم پهلوي به مبارزه بر‌مي‌خاست و در سخنراني‌هاي خود پيوسته رژيم سلطنتي را ضد‌دين و ضد‌مردم معرفي مي‌كرد. انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي و انقلاب سفيد را نيز از مصداق‌هاي بارز اين اعمال ضد ديني و مردمي مي‌دانست‌، به سبب اين افشاگري‌ها بود كه هفت ماه به زندان افتاد اما همچنان به مبارزة خود ادامه داد تا انقلاب اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني به پيروزي رسيد‌.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي به دفاع از دستاوردهاي آن پرداخت و در مقابل مزدوران و منافقان ايستادگي كرد و نگذاشت مردم را از انقلاب نوميد كنند‌. ابتدا در روستاي گلين و پس از آن در شهر سنندج به افشاي هويت گروهك‌ها و منافقان پرداخت و شعارهاي آنان را واهي و پوچ خواند‌؛ اعلان كرد سلاح و پول گروهك‌ها را دولت‌هاي بيگانه براي نابودي اسلام و مسلمانان به آنان داده‌‌اند و نبايد فريب آنها را خورد‌. وقتي افراد ضدانقلاب ميزان نفوذ شهيد جلالي‌زاده را در ميان مردم مشاهده كردند خواستند او را به سوي خود بكشانند تا از نفوذ كلام او استفاده كنند اما اين روحاني متقي در پيش جمع با فرياد بلند گفت‌: مسلمان و كافر هيچ وقت با هم سازش ندارند‌، وقتي از او نااميد شدند دستگيرش كردند تا او را به زور وادار كنند تا به نفع آنان سخن بگويد‌، از او خواسته بودند دربارة كشتگان منافق فتوا بدهد كه آنان شهيد هستند اما شهيد جلالي‌زاده فرياد زده بود‌: كدام شهيد‌؟ شهيد كسي است كه در مقابله با كفار و براي اسلام كشته شود‌، كساني كه عليه اسلام و مصداق بارز آن يعني انقلاب اسلامي مي‌جنگند نه تنها شهيد نيستند بلكه كافرند و از اين جا به جهنم مي‌روند‌، شهيد دوست خداست ليكن اين منافقان با خدا محاربه مي‌كنند پس دشمن خدا هستند‌.

شهيد ملا علي جلالي‌زاده عشق و علاقة ويژه‌اي به امام خميني و قيام او داشت‌، اوايل پيروزي انقلاب اسلامي نامه‌اي به حضرت امام نوشت كه ما را نسبت به افكار و عقايد وي بيشتر آشنا مي‌سازد از اين روي‌،‌ عين نامه را در اينجا نقل مي‌كنيم‌:

‌حضور رهبر عاليقدر امام اعظم حضرت خميني دامت بركاته

«اينجانب علي جلالي‌زاده پيش‌نماز مسجد گلين ژاورود پشتيباني خود و از طرف سه هزار نفر مستضعف آبادي اعلام نموده و در ضمن اهالي اين آبادي و هشتاد آبادي ديگر ژاورود كه بالغ بر صد هزار نفر كُرد شافعي مذهب كه جاناً و روحاً براي پشتيباني امام اعظم خود و جمهوري اسلامي و براي هرگونه اوامر حاضر است‌. خواهان بذل توجه پدرانة قائد اعظم هستيم و چون در زمان طاغوت از هرگونه مزايا محروم و تحت شكنجه قرار گرفته‌، تقاضاي عطوفت و خشنودي اهالي را به پاسخ نامه به وسيلة راديو نموده»‌. «‌انّ ‌الله لا يضيع اجرالمحسنين‌».1

خصوصيات اخلاقي و اجتماعي

در مقابل جباران و ظالمان گردن‌فرازي مي‌كرد و نسبت به آنان سر فرو نمي‌آورد و تهديدهاي آنان را به چيزي نمي‌گرفت ليكن نسبت به تهيدستان و مظلومان فروتن بود خود را در غم و سختي آنان شريك مي‌دانست و براي رفع حاجت و نياز آنان مي‌كوشيد‌.

علاقة زيادي به تعليم نوآموزان داشت بدين سبب بود كه علاوه بر تعليم قرآن به نوجوانان و جوانان‌،‌ به شغل معلمي در مدرسه روي آورد هر چند به سبب فعاليت‌هاي سياسي‌اش او را از ادامة آن كار باز داشتند ليكن همواره در پي آن بود كه دانسته‌هاي خود را به ديگران بياموزد‌.

قلبي مهربان داشت‌؛‌ نسبت به خطاهاي جزيي بندگان خدا و آشنايان خود اغماض مي‌كرد و كريمانه مي‌گذشت هرچند ظالمان از او به ستوه آمدند و او را به شهادت رساندند اما هيچ مسلماني را از خود آزرده نساخت كه در حديث آمده است‌: «‌المُسلِمُ مَنْ سَلَمَ النَّاسُ مِنْ يَدِهِ و لِسانِهِ»1: مسلمان كسي است كه مردم از دست و زبانش آسوده و در امان باشند‌.

 

1- قرآن كريم‌، سورة توبه، آية 120

1- معاني‌الاخبار جلد اول، ص 239 به نقل از منتخب ميزان‌الحكمه محمد ري‌ شهري‌، تلخيص سيدحميد حسيني‌، چاپ دوم‌، قم‌، انتشارات دارالحديث‌، 1380‌، ص 257

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
ارمان
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۳۵ - ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
0
0
روحش شاد افراد زیادی در کوردستان به دست گروهک‌ها کشته شدند خدا لعنت کند قاسملو و کومله و پیکاری و منافقين کثیف را که دستور کشتن این افراد نازنین را میدادند
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده