ايمان، اخلاص و صداقت و شهامت عجيبي داشت.

شهيد: علي اصغر بسطامي

تاريخ تولد: 3/2/1341

تاريخ شهادت: 17/8/59

محل شهادت: كنجان چم

«تيم فوتبال»1

اصغر را دورا دور مي‌شناختم، خانة پدرش در «محلة بالا» قرار داشت، كه اكنون محدودة خيابان كارگر است. قبل از انقلاب شهر قروه فاقد باشگاه ورزشي بود، فقط يك زمين خاكي فوتبال داشت.

در هر محله جوانان،يك تيم فوتبال تشكيل داده بودند، هر روز توپي به دست مي‌گرفتند و برا ي مسابقة فوتبال به محلات ديگر مي‌‌رفتند. اصغر عضو تيم «محلة بالا» بود، چند بار با تيم آنها مسابقه داده بوديم و همين مسابقات موجب آشنايي ما شده بود. تيم‌هاي محلي بتدريج از بين رفتند و چهار تيم فوتبال در قروه تشكيل شد، من و اصغر به عضويت تيم فرهنگ درآمديم، كم كم صميميت و رفاقت ما بيشتر ‌شد، تا جائي كه دوستان يكدل و يكرنگي شديم. ايمان، اخلاص و صداقت و شهامت عجيبي داشت. انقلاب اسلامي كه به پيروزي رسيد، مردم قروه به صورت خود جوش، با هدايت روحانيون محترم شهر، كميته‌هاي انقلاب را راه اندازي كردند، افرادي كه آموزش ديده بودند، مسلح شدند و حفاظت شهر را بر عهده گرفتند، من و اصغر هم چند بار به كميته مراجعه كرديم اما به دليل اينكه آموزش نديده بوديم به ما اسلحه ندادند، ما هم بخاطر شدت علاقه با چوب دستي به همراه افراد كميته به گشت زني مي‌پرداختيم.

بعد از مدتي پايگاه‌‌هاي مقاومت شكل گرفتند و در مسجد، افراد علاقه‌مند را آموزش مي‌دادند، براي آموزش مراجعه كرديم و كار با سلاح سبك را ياد گرفتيم و مرتب در امر نگهباني، كميته را كمك مي‌كرديم. قريب يك سال از فعاليتهاي ما مي‌گذشت كه جنگ تحميلي شروع شد، اصغر به شدت نگران بود، بي‌قراري مي‌كرد و مي‌گفت: جايز نيست ما اينجا در امنيت و آرامش باشيم، اما هموطنان ما زير آتش گلولة بعثيان باشند.

مدت4 كمي بعد از شروع جنگ، اولين گروه از نيروهاي مردمي شهر قروه عازم مناطق عملياتي شدند، چند روز بود كه از اصغر بي‌خبر بوديم، تا اينكه اطلاع پيدا كرديم كه او جزو همان گروه اعزامي بود و به منطقة كنجان چم ايلام رفته است او به كسي نگفته بود كه به جبهه مي‌رود او مردانه رفت و با دو بال خونين برگشت.



1- به نقل از آقاي احمد انور دوست شهيد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده